فلفل نارنجی·۵ سال پیشمدار ۳۶۱ درجههمهی حواسم و جمع کردم که بهش بگم بیا از اول شروع کنیم بیا به خودمون یه فرصت دوباره بدیم حیف اون رابطه که به اینجا کشید. که بهش بگم من…
فلفل نارنجی·۵ سال پیشهیچنامهبرگشتم. چرا؟ چون ویرگول برام یه ایمیل فرستاد که جات خیلی خالیه و دلمون تنگه و اهالی ویرگول از دوریت روز و شب گریانن. چاخان. برگشتم هر چی قب…
فلفل نارنجی·۷ سال پیشگذشتن و رفتن پیوستهبچه که بودیم مامان برامون جوجه رنگی میگرفت و وای که چه ذوقی داشتیم وقتی تعداد این جوجهها از چهار پنج تا بیشتر میشد. وقتی جوجه های کوچولو رو توی جعبه میذاشتیم جیکجیک کنان به همدیگه میچسبیدن و انگشت رو از هر طرف که بهشون نزدیک میکردیم مسیرشون رو کج میکردن و به سمت دیگهی جعبه میرفتن. حکایت این روزهای ما شده مثل همون جوجه رنگیهای کوچولو. هفت هشت نفر که با هزار امید و آ...
فلفل نارنجی·۷ سال پیشتو مو میبینی و من هم... همون موکثیفترین نوع تظاهر، تظاهر به دغدغهمندیه. دغدغهی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و فلان البته که خوبه ولی تظاهر کردن به چیزی که نیستی؟ این روزا هموطنان عزیز یقهدران منباب تظاهر جوری برخورد میکنن که گویا صبح تا شب کار و زندگی رو تعطیل کردن و جهت حل کلیهی مسایل بشری کمر همت بستن. شما هنگام رانندگی پاچهی ملت رو نگیر باقی پیشکش. پروردگارا یازده هزار کیلومتر از اون سرزمین دو...
فلفل نارنجی·۷ سال پیشاز این بالا زمین قشنگترهروزی که زمین در معرض نابودی قرار داشت و تنها یک سفینهی فضایی جهت انتقال تعداد انگشت شماری ادم به سایر کرات موجود بود، مسلمن دستاندرکاران به دلیل فضایل بسیاری که در اینجانب موجود نیست بنده رو انتخاب نخواهند کرد. آنگاه از بالا بهشون دستور خواهد رسید ایشون رو جهت پارهای از تحقیقات انتخاب کنید ایشون در زمین نمونهی نادری بود که هنوز جانی کش گوش میداد. بدین صورت بنده نجا...
فلفل نارنجی·۷ سال پیشآنجا که آب قطع میشوداز معایب ایمسج نسبت به تلگرام اینه که شما در یک حالت خاص یک مسج برای کسی ارسال میکنید و وقتی اون حالت خاص برطرف شد متاسفانه هیچ راهی برای پاک کردن اون مسج ندارید. به عبارتی سادهتر دکمهی گه خوردم در ایمسج وجود نداره و شما هر چقدر هم بر سر و صورت خود بکوبید متاسفانه کاریست که شده. الان تگ این رو باید بزنم تکنولوژی، چرا که بسیار بیشتر از طرز کار یک ربات کشتیگیر و فلان...
فلفل نارنجی·۷ سال پیشسلام من اینجا ته چاه نشستمشدم مثل این ماهیا که دهنشونو باز و بسته میکنن ولی حرف از دهنشون درنمیاد. البته حرف در میاد ولی وقتی مخاطب حرفتو نفهمه تقریبن میشه گفت همونه. مخاطب، مخاطبی که زمانی برام خیلی عزیز بود مخاطبی که هنوزم ته دلم عزیزه ولی نه به اندازهی قبل، مخاطبی که میدونم قراره یه روز دیگه مخاطبم نباشه. دلیل اینهمه درگیری ذهنی رو نمیدونم. گیج و آشفته فقط سعی میکنم از ذهنم دورش کنم یه مدت...
فلفل نارنجی·۷ سال پیشغریبهای وارد مکانی غریبه شدحالا اینکه چرا اینجا اومدم خودش سواله! اول باید جواب اینو پیدا کنم. اولین دلیلش میتونه این باشه که اینجا خلوته. حالا میگم خلوت چون اصلن نکاویدم ببینم اینجا چی داره. همینطوری زرت پریدم وسط شروع کردم به نوشتن. اخرش معلوم میشه مثلن وسط یه حیاط خلوت در محاصرهی برجهای بلند ایستادم در حالیکه کسی رو نمیبینم هزاران نفر از پشت پنجرههای برج دارن نگاهم میکنن. حالا اون موقع اگه...