ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

131. ویکتور هوگو و بی‌نوایان

نویسنده‌ی سوم در فهرست پست 127 ویکتور هوگو است.

در این پست از بی‌نوایان می‌نویسم:

این کتاب خیلی طولانی و مفصل است و من هر چه تلاش کردم سبک نوشتاری کتاب جذبم نکرد. راستش من در طول زندگیِ سی‌واندی ساله‌ام که همه‌جور فیلم و کارتون را دیده‌ام و به کمتر اثر نه! گفته‌ام، تا به حال ماجرای بی‌نوایان را نمی‌دانستم فقط می‌دانستم کوزتی بوده و ژانی و دزدی شمعدان و کشیشی مهربان!

تلاشم برای خواندن بی‌فایده بود ولی مصمم بودم اینبار کتاب را بخوانم پس به نسخه‌ی صوتی روی آوردم! خوب بود! شنیدنش در حین کارهای منزل باعث میشد هم از داستان لذت ببرم هم حس نکنم که در حال خواندن کتابی هستم که دوست ندارم بخوانمش.

نظر من این است که داستان نه چندان جذاب، بدون تعلیق و کششی جالب توجه و بدون ابهام بود. به گمانم این داستان از آن دسته رمانهایی است که در زمانه‌ی خود ارزشی بیش از زمانهای دیگر دارند چون گاهی زدن اولین حرفها راه را برای بسیاری تغییرات باز می کند.

البته بی‌علاقه بودن من به فرانسه و عصر رمانتیک هم در این نظر بی‌تأثیر نیست. به هرحال از اینکه یکبار با ژان‌والژان از ابتدا تا انتها همراه شدم خوشحالم.

باید توضیح دهم که نظر من شخصی است و هیچ کارشناسی و نقد سازماندهی شده‌ای در کار نیست. من داستانی برایم جذاب است که کشش داستان بنشیند در کنار حرف اصلی و نیز روش بیان نویسنده هم مرا با خود همراه کند. (فیلم تتریس به یادم آمد که می توانید در این پست در موردش بخوانید.)

هوگو در داستانش از چیزهای زیادی حرف زده بود. از عدالت و قانون، از تقابل وظیفه و احساس، از رفتارهای متضاد انسان‌ها، از تنهایی و دلبستگی، از خیر و شر و از تاریخ فرانسه؛ ولی روش بیانش و داستانش را دوست نداشتم.

به عنوان نکته‌ی پایانی در مورد یکی از صحنه‌های رمان نظری بدهم و این مطلب را تمام کنم:

در یکی از صحنه‌ها یکی از جوانان انقلابی در حال کشته شدن است، در عین حال در مقابل تیراندازی حرکت می‌کند و با طنازی و شیطنت در حال خواندن شعرهای ساختگی محلی است. شعرهایش برایم جالب بود: متن بیت‌ها خاطرم نیست ولی قالب اینگونه است که یک مشکل اجتماعی را بیان می‌کند و می‌گوید: «گناه از کیه؟ از روسو» مشکلی دیگر را بیان می‌کند و می‌گوید: «گناه از کیه؟ از ولتر» و در این صحنه به تأثیر فلسفه‌ورزی‌های معاصر بر اجتماع به شکل دردناک ولی اثرگذاری اشاره می‌کند. تنها صحنه‌ای که از داستان مرا جذب کرد همین صحنه بود.

یادآوری می‌کنم: همان‌طور که در پست 129 و 130 از ولتر و روسو نوشته‌ام این دو در این دوران از افراد اثر‌گذار بوده‌اند.

در پست بعدی از دیگر آثار هوگو خواهم نوشت.

ویکتور هوگوبینوایانرمان
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید