ساحل مرتضوی
ساحل مرتضوی
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

82.علم‌خوانی: خسته شدم از این همه نمی‌دونم چی‌ها!

گاهی گذر زمان الکی به آدم استرس میده!
گاهی گذر زمان الکی به آدم استرس میده!


یه مدته که ذهنم دوست نداره بیاد سمت نوشتن از فیزیک... حتی سمت خوندن هم نمیره.

بیشتر دلم می‌خواد بشینم در مورد یه مفهوم هر چی تا حالا خوندم و دیدم و شنیدم رو یکپارچه کنم.

من از به هم ریختگی و پراکندگی مطالب توی ذهنم خوشم نمیاد برای همین خیلی زیاد و به دفعات میرم سراغ مرتب کردن. مرتب کردن دیتاهای گوشیم،‌ فولدرهای کامپیوترم،‌ مطالب روی هاردم،‌ نوشته‌هام،‌ کتابام و از همه مهمتر چیزهایی که وارد مغزم شده.

در مورد مغزم راحت‌ترین راه برای من یکپارچه کردن مطالب مربوط به یه چیزه.

مثلا الان دلم می‌خواد همه‌ی چیزهایی که از انقلاب علمی خوندم بشینه تو یه فولدر تو مغزم تا هر موقع میخوام همشون مرتب مثل بچه‌های خوب بیان پیشم.

و بعدش در مورد بقیه‌ی مفاهیم.

خواسته یا ناخواسته این مدت ورودی جدیدی به مغزم وارد نکردم و اجازه دادم کمی با خودش باشه و رها. من این گاهی رها بودنهای مغزمو به عنوان جایزه همیشه بهش میدم وگرنه حسابی جام میذاره. البته خودمم از این استراحت استفاده می‌کنم و از وقتی فهمیدم که اوقاتی که بعضیا بهش می‌گن بیهودگی اتفاقا خیلی هم باهوده! است بیشتر از این استراحتها استقبال می‌کنم.

در مورد ملال و کارکرد ذهن در زمانی که ما ازش بی‌خبریم توی این پست نوشتم.

خلاصه اینکه این روزها اگه کمتر می‌نویسم به خاطر اینه که در حال یکپارچه سازی هستم و اون یکپارچه‌ها به درد اینجا نمی‌خوره چون صدباره گویی میشه

به محض اینکه وارد موضوع جدیدی شدم میام و اینجا رو ادامه میدم.

این پست رو نوشتم چون ذهنم خیلی درگیرش شده بود. درگیر چی؟ درگیر اینکه امروز باید پست 86 رو بنویسم ولی هنوز 82 رو هم ننوشتم. خواستم با بیان دغدغه‌ام کمی خودمو سبک کنم🥴


در آخر می‌خوام بگم نمی‌دونم این روند ذهنم و این تاکیدش به نظم خوبه یا بد! وقتی توشم و گذر زمان میره رو مخم میخوام نباشه ولی وقتی نتیجه کارشو می‌بینم برام خیلی لذت‌بخشه. این حال سینوسی یه مقدار خسته‌کننده است و نمی‌دونم چه اسمی براش بذارم.

به هر حال همچنان در جریانم...



خستگینظمعلمفیزیکنوشتن
هر چیزی که شوق نوشتن رو در من ایجاد کنه میاد اینجا بلکه برای یک نفر دیگه هم جذاب باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید