ویرگول
ورودثبت نام
شهرزادِ شهرنگار
شهرزادِ شهرنگارفیزیک خوانده‌ی عاشق پیشه‌ی نوشتن و خالق شهرنگار
شهرزادِ شهرنگار
شهرزادِ شهرنگار
خواندن ۵ دقیقه·۱۹ روز پیش

لاین سوم

  • توجه توجه

  • خطوطی که در ادامه می‌خوانید تفکرات ذهن سالم اینجانب من باب شرکت در دنده عقب با اتو ابزار بوده و هیچ قصد و غرض دیگری ندارم!

  • حالا چه با دنده عقب به گذشته، چه با دنده عقب به آینده، توجه شما را به شرح سخنم دعوت می‌کنم.

  • هیچ وقت این موضوع برایم قابل درک نبوده که ما چرا خودمان را با کشورهای دیگر، حالا به جهان چندمی‌اش کار چندانی ندارم، مقایسه می‌کنیم؟ اصلا همین ارمنستان را ملاک قرار بدهیم.

  • چه کسی برای اولین بار عارض شده که ما در کشور نازنینمان پیست حرفه‌ای فرمول یک نداریم؟ این همه اتوبان و خیابان‌ها پس برای چه هستند؟ برای وصل شدن مناطق مختلف شهر به یکدیگر؟ برای عبور و مرور؟ حاشا و کلا! نفرمایید. پیست حرفه‌ای می‌خواهیم چه کار وقتی شهرداری به ما لطف کرده و شهر بازی‌ای پر هیجان برای ما ساخته که ما با جان ناقابلمان جهت رفع افسردگی، هر روز در این میان بازی کنیم و هیجان داشته باشیم. خوبِ ما را می‌خواهد. به فکر شادی و سرگرمی ماست. چقدر ما بی‌ملاحظه و ناشکر هستیم.

  • اما در ادامه‌ی این ناشکری می‌خواهم چند نکته و قانون کوتاه را به خودم و شما یادآوری کنم تا مبادا تصور غلط یا انتظار بیجا از چیزی یا کسی داشته باشیم.

  • نمی‌دانم سند لاین سوم و یا به عبارتی لاین سرعت را اولین بار چه کسی به نام خودش زد اما خوب شارلاتانی بود. با اینکه مدرک مشخصی دال بر اثبات وجود ندارد اما هر کسی که با سرعت 70 کیلومتر بر ساعت رانندگی می‌کند این حق را به خودش می‌دهد که مالک بلامنازع این لاین باشد و قرآن خدا که سهل است بلکه دیگر کتب آسمانی نیز غلط از آب درمی‌آیند اگر بخواهد مبادا خدایی ناکرده به کسی راه بدهد. پس توقع بیجا از کسی نداشته باشید.

  • نکته بعدی قطعا اعتقاد است. اعتقاد چیز عجیبی است. ما همیشه معجزه را دوست داریم، به چشم می‌بینیم و یا خودمان عامل معجزه هستیم. مثال واضح آن که البته گفتنی نیست، راهنما زدن است. راهنما زدن به مثابه عصای موسی است که راه را از لاین سه به لاین خروجی باز کرده و عملکردی مانند ساعت برنارد دارد چرا که زمان را نگه داشته تا اعلی حضرت همایونی عصا به دست به مسیر مطلوب برسند. الباقی انسان‌ها در اتوبان و خیابان مانند رعیتانی هستند که همین که اجازه نفس کشیدن دارند، لطف همایونی است و همین بس است. البته که من نمی‌دانم الباقی اعتقادات کجا رفته! مثل اعتقاد به روح و ناموس و... اما اعتقاد به چراغ راهنما از هر اعتقادی ارجح‌تر است. پس تا کسی راهنما زد، اولین کاری که باید بکنید این است که روی ترمز زده و راه را برایش باز کنید تا مبادا دچار عقوبت و عذاب الهی شوید.

  • خطوط سفید، جدول، چراغ راهنما، پلیس، گاردریل، همه و همه جهت زیباسازی شهر و مهیج کردن شهربازی استفاده شده و کاربرد دیگری ندارد! ما همه خلبانانی هستیم که در حال تاکسی کردن در فرودگاه به سر برده و هر لحظه امکان پروازمان وجود دارد. حتی منتظر عمو برج مراقبتی هم نیستیم که زمان پرواز را به ما اعلام کند، هر زمان نیاز داشته باشیم بررسی و مداقه نهایی را به عمل می‌آوریم و نتیجه غایی که پرواز باشد را عملی می‌کنیم. پس به بازی بقیه کاری نداشته باشید. با خودتان بازی کنید.

  • مسلم است که داخل ماشین حریم شخصی داشته و مثل محل زندگی است. محل زندگی همیشه باید تاریک و پاکیزه باشد. پس کاملا بر حق هستند کسانی که آشغال‌های خود را به بیرون از ماشین پرتاب می‌کنند و می‌خواهند فضای داخل ماشین تمیز بماند. آن‌ها امتیاز این مرحله را از آن خود کرده‌اند و شما هم اگر کاربلد باشید و گیمر نوبی نباشید، می‌توانید از این مرحله امتیاز بگیرید.

  • و اما آیا شما بیشتر از خدا هستید؟ راه رفته را در درگاه خدا می‌توان برگشت و توبه کرد، در اتوبان نمی‌شود؟ این چه کفری است که گریبان این شهرنشینان به ظاهر متمدن را گرفته؟ مگر می‌شود در اتوبان خروجی را رد کرد و به آن بازنگشت؟ شما هم مثل میلیون‌ها آدم دیگر در سراسر دنیا تا خروجی بعدی پیش رفته و دیگر به عقب نگاه نمی‌کنید؟ واویلا به شما مردم بدون گذشت. مهندسین ما مگر احمق هستند؟ اگر نیازی به دنده عقب نبود اصلا چرا این آپشن را در ماشین گذاشته‌اند؟ حتما نیازی را دیده و شناسایی کرده‌اند و تدابیری جهت برطرف کردن آن اندیشیده‌اند که دنده عقب را درست در سر جای خودش قرار داده‌اند. نیاز به دنده عقب رفتن در اتوبان جهت جبران اشتباهِ رد کردن خروجی! مگر شما که هستید که این اشتباه را نمی‌بخشید و با بوق زدن اوقات راننده‌ی نادم را تلخ می‌کنید؟

  • اما موتوری‌ها این فرشتگانِ بی‌بالِ جان بر کف. واضح و مبرهن است که مسیر آن‌ها سخت‌تر و صعب العبورتر است. شما یک ماشین به من معرفی کنید که بتواند بین ماشین‌های دیگر براند. بتواند از هر کجا که دوست دارد، با هر سرعتی که دوست دارد در پیاده‌رو، خیابان، اتوبان عبور کرده و هر باری که می‌خواهد به مقصد برساند. می‌دانید اگر موتوری‌ها نبودند چه مقدار از مرگ و میر و تصادفات رانندگی کم می‌شد؟ پس بازی چه می‌شود؟ امتیاز؟ غذا؟ هر چه از وجود و نعمت موتوری‌ها بگویم، باز هم کم گفته‌ام. زدن به موتوری امتیازیدارد که به راحتی قابل چشم پوشی نیست. قوانین شهربازی را فراموش نکنید.

  • علی ایها الحال از شوخی بگذریم، ما برای رسیدن به مقصد یا لذت رانندگی، رانندگی نمی‌کنیم بلکه ما معمولا برای انتقام، برنده شدن و نشان دادن استعداد و داشتن همیشگی حق در خیابان‌های تهران رانندگی می‌کنیم.

  • البته که این‌ها همگی جزو لذایذ دنیوی است. ما باید به اجر معنوی این کارها که قطع به یقین آموزش رانندگی به هم نوعان ناآگاه در حین رانندگی هست نیز بنگریم چراکه همه ما به دردِ خود همه چیزدان پنداری مبتلا هستیم.

شهرزاد

#دنده_عقب_با_اتو_ابزار

اتو ابزاردنده عقب با اتو ابزارداستان طنزداستانک
۱۲
۳
شهرزادِ شهرنگار
شهرزادِ شهرنگار
فیزیک خوانده‌ی عاشق پیشه‌ی نوشتن و خالق شهرنگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید