دستم رو روی دستگیرهی در ماشین گذاشتم و از ترسِ برگشتنِ ماشین سفت فشار دادم. به وحید گفتم: «میخوای بگم یکی بیاد ماشین رو بالا ببره؟» اون هم که خیلی هول شده بود، از خدا خواسته گفت: 《حتما》.
قلبم تند تند میزد. پیاده شدم و از نگهبان پارکینگ خواستم بیاد و کمک کنه تا ماشین رو از سربالایی پارکینگ بالا ببره. اینجا بود که فوبیای سربالایی در من شکل گرفت.

این مرض جالبی که من دارم، به خاطر ترس شدیدیه که تجربه کردم و اتفاقا خیلی غیرمنطقیه. مگه میشه ماشین توی سربالایی برگرده و مَلَق بزنه؟!
بذارین دقیق و علمی بهتون بگم که فوبیا چیه: فوبیا به نوعی اختلال اضطرابی گفته میشه که با ترس شدید و غیرمنطقی از یه موقعیت یا یه شئ یا خیلی چیزهای دیگه همراه باشه که از قضا کنترلی هم روش نداریم.
راستش رو بخواین، یه کم خجالت میکشم که بگم، ولی هر بار که توی موقعیت سربالایی با ماشین قرار میگیرم و از قضا ترافیک هم هست، دستام عرق سرد میکنه، حالت تهوع میگیرم و قلبم به قدری تند میزنه که انگار میخواد از جاش کنده بشه. اینم یه دردیه دیگه، نخند جانم باورم کن؛)
اما جدای از شوخی، این اختلال اضطرابیِ عجیب علائم مختلفی داره از جمله:
• افزایش ضربان قلب مثل احساس کوبش
• حالت تهوع و دلدرد
• تعریق زیاد و لرزش بدن
• سرگیجه
• احساس خفگی و تنگی نفس
• استرس و احساس وحشت شدید
• بزرگنمایی خطر
• برنامهریزی افراطی برای روبهرو نشدن با موقعیت
• احساس مرگ ناگهانی
• خشکی دهن
خوب یادمه یک بار که رفته بودیم کنسرت توی هتل اسپیناس پالاس، وقتی توی سربالایی مسیر پارکینگ بودیم و ترافیک هم بود، از ترس احساس کردم الانه که بمیرم و خیلی فِشَنگی از ماشین پیاده شدم و وحید و آرتین رو تنها گذاشتم.
شاید باورش براتون سخت باشه، اما از جادههایی مثل چالوس متنفرم و هر جایی که بخوایم مسافرت بریم، اول جادهاش رو چک میکنم ببینم سربالایی داره یا نه. اگه داشته باشه، قطعا نقشهی فرار میکشم.

شاید تا حالا فوبیای سربالایی با ماشین به گوشتون نخورده بود. گمونم پرچمدار عجیبترین فوبیا منم، ولی فوبیا انواع زیادی داره. طبق تحقیقاتی که داشتم( دقت کنین که در این قسمت کمی چُسی چاشنی محتوا کردم)، چند موردش رو براتون میگم:
• فوبیای حیوانات
• ترس از تاریکی و جای تنگ
• ترس شدید از هواپیما یا پرواز
• فوبیای مکانهای شلوغ
• ترس از خون یا جراحی
• فوبیای اجتماعی
و …
وقتی دنبال علت این بیماری بودم، خیلی از مقالهها به دوران کودکی اشاره داشتن؛ اینکه فرد توی کودکی توی اون موقعیت قرار گرفته و دچار ترس شدید شده یا اینکه به صورت ژنتیکی توی فرد هست. اما درستش اینه که فوبیا هم به عوامل محیطی و هم ژنتیکی ربط داره.
مثال بارزش خودم که توی سن ۲۷ سالگی این ترس عجیب و شدید شکل گرفت. در واقع من تو یه موقعیت ترسناک قرار گرفته بودم؛ وحید تازه پشت ماشین نشسته بود و بهش اعتماد کافی نداشتم. عوامل محیطی باعث ایجاد این فوبیا در من شد.
البته باید بگم که مصرف مواد مخدر و سابقهی افسردگی هم میتونه از عوامل به وجود اومدن فوبیا باشه.

یه نکته که ذهنم رو درگیر کرده بود این بود که چجوری ترس رو از فوبیا تشخیص بدم؟
آیا من واقعا فوبیای سربالایی با ماشین رو دارم یا فقط یه ترسه؟
توی سایتها و مقالههای مختلف این نکته دستم رو گرفت که آقا و خانم محترم، ترس یه واکنش منطقی و طبیعیِ بدنِه. مثل ترس از سوسک؛ بله، چون هم چندشه، هم موذیه، هم بدترکیبه و ترسناکه.
اما ترس ناشی از فوبیا بسیار شدید، غیرمنطقی و مداومه، مثل ترس من از سربالایی با ماشین تو پارکینگ.
بله، این مرض که ناشی از اغراقهای عجیب مغزه، درمان هم داره، مثل:
• مراجعه به متخصص بهداشت روانی
• مواجهه درمانی یا CBT
• تمرین حرکات یوگا
• دارو درمانی
راستش رو بخواین من خودم با مواجهه درمانی کمی بهتر شدم، ولی کامل از شرش خلاص نشدم.
ترس من از سربالایی با ماشین جوری شده که پسرم تا به همچین موقعیتی میرسیم، این آوازو میخونه:《همگی ساکت باشین! رفتیم روی سربالایی مامان شیرین رو نگاه کنین، الانه که بترسه!》
لُب کلام
شاید ترس من از سربالایی با ماشین در ترافیک یه ترس مسخره به نظر بیاد، اما وقتی توی موقعیتش قرار میگیرم، واقعاً غیرقابل تحمله. پس بهتره با فردی که نسبت به چیزی یا موقعیتی فوبیا داره، مدارا کنیم و همراهش باشیم.
فوبیای شما چیه؟