سلام دوستان ویرگولیی.
حالتون چطوریاست؟!?
چه خبرا ؟ خوبین خوشین سلامتین ؟
وایی میدونم خیلی وقته ننوشته ام . ولی خب اصلا هیچ ایده ای نداشتم که بنویسم. و این واقعا برای منی که عاشق نوشتنم مثل اینه : وای به روزی که بگندد نمک??
راستش این روزها واقعا استرس دارم . برای جشنواره ی خوارزمی.
قراره تو شاخه ی ادبیات شرکت کنم و اصلا اونجوری که تصور میکردم خوب نیست . چجوری بگم ، ایکاش میشد دلی بنویسیم. ولی همه چیز ، بستگی به این داره که تو زمان محدود ، چی تو تصویر منتخب داورا ببینی . و مجبوری تو دو ساعت ، چشمتو به درد بیاری و کوچکترین جزییات رو تشخیص بدی و یه پیام تصویر کاملا استثنایی سرهم کنی و برگه رو تحویل بدی . با توجه به مضامینی مثل انتخاب اسم کوتاه ، پر معنا ، غیر ساده ??
من واقعا با نوشتن مشکلی ندارم . ولی واقعا تو یه زمان محدود نوشتن سخته و اصلا حس نمیکنم از پسش بر بیام . مخصوصا که فقط فرستادن نیست . حضوریه . باید رو به روی داورا بایستی و از متنت ، اسمش و پیامش دفاع کنی ?? و بیشتر از این میترسم که همشون فکر کنن هیچ استعدادی تو نوشتن ندارم . در صورتی که طبیعت من اینطوریه ؛ باید برای فکر کردن زمان نامحدود داشته باشم .
و البته معاون راهبردی پرورشی منو تو گروه ریاضی خوارزمی هم عضو کرده . قراره مبحث یا مباحثی از ریاضیمون رو با روش های خلاق مثل طراحی پوستر ، موشن گرافیک ، کاردستی و اینا توضیح بدیم . و من فکر نمیکنم شرکت کنم . چون هنوز خودم هم این مباحث رو خوب نفهمیده ام و چطوری باید توضیحشون بدم ؟!( وی امتحان ریاضی فصل پنج را گند زده )??
یه جشنواره ی شعر سرو هم هست . و باز هم فکر کردم موضوع آزاده ولی موضوعاتش اکثرا راجع به امام حسین و دفاع مقدس هستن .که متاسفانه تا حالا هیچ شعری در این موضوعات نداشته ام.
البته ادبیات پایداری هم هست ؛ ولی متاسفانه من نمیتونم راجع به اوضاع اجتماعی جامعه یه مشت دروغ بنویسم و بابتش جایزه بگیرم???
خلاصه که اینست اوضاع ما .
آها ، راستی ، یه سوال
کنکوری بودن چطوریه ؟! من همیشه سال قبل کنکور رو یه سال وحشتناک میدونم که باید بست بشینی پشت میزت و تا نصفه شب تست بزنی??
همین دیگه.
پی نوشت ۱ : فقط منم که ریاضی و علوم نهم برام کابوسه ?
همین دیگه.
بدرود.
صوفیانا~