𝐉𝐢𝐧
𝐉𝐢𝐧
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

مرا بکش!

بالای چهارپایه رفت و طناب را دور گردنش سفت کرد. چشمانش را بست و چهارپایه را از زیر پایش هول داد. ناگهان حس کرد که نفسش بالا نمیاید. چشمانش شروع به سیاه دیدن اطراف کرد. باورش نمیشد. داشت موفق میشد...داشت به آرزویش میرسید. دستانش شروع به لرزش و سردو سوزن سوزن شدن کرد. بدنش غیر ارادی برای دریافت اکسیژن تقلا میکرد. فقط یکی دو دقیقه مانده بود تا به خواب همیشگی برود. چشمانش را بست تا بمیرد، ناگهان حس کرد که دیگر آویزان نیست...درد بدی را با تمام استخوان هایش حس کرد. چشمانش را باز کرد و دید که روی زمین افتاده است. طناب پاره شده بود...چقد او بدشانس است. چهارمین تلاشش هم برای مرگ ناموفق بود.

.

مثل اینکه قرار نبود از این عذاب روح مرده در جسمی زنده خلاص شود


تلاش پنجم به زودی...
تلاش پنجم به زودی...



خودکشیمرگمردنافسردگی
𝐓𝐡𝐨𝐬𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐜𝐨𝐮𝐥𝐝 𝐧𝐨𝐭 𝐡𝐞𝐚𝐫 𝐭𝐡𝐞 𝐦𝐮𝐬𝐢𝐜 𝐭𝐡𝐨𝐮𝐠𝐡𝐭 𝐭𝐡𝐚𝐭 𝐭𝐡𝐨𝐬𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐝𝐚𝐧𝐜𝐞𝐝 𝐰𝐞𝐫𝐞 𝐜𝐫𝐚𝐳𝐲.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید