Zed
Zed
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

اگه به مرگ بگیم صبر کن، صبر می‌کنه؟

شاید مرگ همین باشه، همین شکلی. حس درد ارگان‌ها، تکون خوردن مغز تو جمجمه، تیر کشیدن ستون فقرات، کشیده شدن عضلات و حس تحلیل رفتن. بی‌حسی موقت اعضای بدن، فرار کردن از ناچاری‌ها و سوالات زیاد و بی‌پاسخ، پر و خالی شدن دائمی چشم‌ها از درد و ترس، موندن و دربه‌دری تو همهمه و دغدغه‌های بی‌جهت و لمس خاطرات از نزدیک، نزدیک‌تر از همیشه.

ترس از مردن و تموم شدن، ترس از نمردن و ادامه دادن. سایه مرگ از هر سایه دیگه‌ای سنگین‌تره و این سنگینی روی قفسه سینه‌‌مه، نفسم رو بند آورده.

دوست دارم خداحافظی کنم، برعکس سلام به نظرم خداحافظی دلنشینه، محبت و حرف داره. دوست دارم فرصت خداحافظی داشته باشم و ببوسمت. بهت بگم که چقدر دلنشینی و چقدر می‌خوام که به حرفام گوش کنی. امیدوارم اینارو من بهت بگم و این درد فعلا دستشو از دور گردنم برداره.

شایدمرگپایان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید