فکر میکنم همه آدم ها نیاز دارن که محیط امن داشته باشن، من محیط امن رو اینجوری تعریف میکنم: جایی که بتونی خودت باشی، خودِ خودِ خودت، جایی که مجبور نباشی نقاب های هر روزت رو روی صورتت بزاری، اما من فکر میکنم نمیشه، فکر میکنم خیلی شدنی نیست که آدم خودش باشه، حداقل امروز اینجوری فکر میکنم، اما مدتیست که بیش از گذشته تلاش میکنم برای خودم بودن...
من سالهاست که مینویسم، سالهاست که در ابتدا بیشتر مینوشتم، برای آنانکه دوستشان میداشتم مینوشتم، همجنس و غیر همجنس... کم کم مشغله های زندگی و نقاب های رنگارنگ روزمره، مرا از نوشتن دور کرد، گاهی در یک لحظه احساس میکنم دستانم انبوهی از کلمات را فریاد میزنند اما ...
هیچگاه ادعایی در نویسندگی نداشته و ندارم، تنها دستانم هستند که روی حروف میدوند و بخشی از درونم را به نوشته تبدیل میکنند و من امروز تنها امیدوارم که اینجا پر شود از نوشته هایی که شاید دوستشان بدارید.