زهرا پیری
زهرا پیری
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

در هیاهوی نویسندگی

صدای قُل زدن کتری فضای آشپزخانه را پُر می‌کند و مرا از فکر بیرون می آورد. ماهیتابه‌ی نیمرو را روی میز غذا خوری می گذارم.

ایده هایی که دیشب قبل از خوابیدن مغزم را مشغول کرده بودند،به سراغم می آیند و سعی می کنم دنباله‌ی شان را بگیرم.

با خود فکر می کنم که:نویسندگی هم خوب پیشه ای است،در هر مکان و موقعیتی یک ایده یا سوژه در ذهنت پناه می گیرد و دیگر رهایت نمی کنند. این گونه تو را وادار به نوشتن می کنند. این حرفه،تنها شغلی است که در طول روز و حتی شب یقه ات را می گیرد که بنویسی!

در مهمانی یا مکان عمومی،متوجه می‌شوی چقدر ایده در ذهنت رجوع کرده اند و هنوز که هنوز است تو را ترک نکرده اند.

ولی اگر نویسنده باشی،این کار ها و فکر ها برایت می‌شود زیباترین عادت!


و اتفاقاً زیبایی این شغل هم به همین عادات است.

موافقید؟

نویسندگینویسندهکتابمتننوشته
زهرا پیری یک نویسنده و شاعر دهه هشتادی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید