امیررضا عبدوی·۴ ماه پیشداستان کوتاهِ «در دام»این چهارمین داستان از مجموعۀ داستان کوتاهِ «در نهایتِ گریز» هست که تصمیم به انتشار زودهنگامش گرفتهام.
امیررضا عبدوی·۵ ماه پیشداستان کوتاهِ «مهمانیِ شبانه»این دومین داستان از مجموعهی داستان کوتاهِ «در نهایتِ گریز» است که تصمیم گرفتم زودتر منتشر کنم. امیدوارم لذت ببرید.
امیررضا عبدوی·۱ سال پیشداستان کوتاه «آنها سوگند نمیخورند»اخبار در ابتدا امیدوار کننده بود. تعداد تلفات پایین بود و دشمن پس از هر حمله متواری میشد. سپس خبر از سواره نظام سنگین دشمن رسید. هرچیزی در…
امیررضا عبدوی·۳ سال پیشداستان کوتاهِ «من از سرما فراری نیستم»ایدهی این داستان یک شب که خوابم نمیبرد به ذهنم رسید و در مدتی کوتاه نوشتمش. امیدوارم داستان رو ضد زن برداشت نکنید که کاملا عکس این هستش.
امیررضا عبدوی·۳ سال پیشداستان کوتاه "اکبر و او"ساعت 6:30 صبح بود که اکبر از خانه بیرون آمد و وارد کوچه شد. کوچهی "شقایق" از باد صبحگاهی موصون اما همینکه اهالی از کوچه خارج میشدند مورد ح…
امیررضا عبدوی·۶ سال پیش14 تکنیک بدرد بخور روانشناسی برای به چالش کشیدن محدودیت های زندگیمن این مطلب رو از سایت The Minds Journal ترجمه کردم. لینک مطلب به زبان انگلیسی در نظرات موجود است.