آقای A
آقای A
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

قاب

کاش میشد سال ها به نگاهت خیره بمانم بدون اینکه حوصله ات سر برود

چشمان تو همانند دریاچه ای آرام در میان هجوم کوه های مملو از درخت های کاج

آرام مثل صبح یک کوهستان سنگی و گرم مثل ریگ های داغ بیابان سوزان

تو در جریانی و زنده و این سخت ترین بخش ماجراست چون من با تمام یال و بال و باد

پیش تو برکه ای ساکنم

عشقطبیعتدلنوشتهادبیدست نوشته
من آقای A هستم و برای خلاص شدن از شلوغی های ذهنم تصمیم گرفتم بنویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید