"پیشگویی کامبخش بحران در سازمان" در مقابل "ورود به چرخه مثبت سازمان هدف گرا"
تعدیل کارکنان و افزایش بیکاری در کشور، یکی از مهمترین تبعات همه گیری کرونا است. و احتمالاً افزایش بیکاری در آینده ای نه چندان دور به موج جدیدی از بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی منجر خواهد شد . . . در ادامه صرف نظر از تاثیرات کلان این پدیده، به "تصمیم گیری در خصوص تعدیل یا عدم تعدیل کارکنان" از منظر شرکت ها و سازمان ها می پردازم.
در فضای اقتصاد نیمه جان امروز ایران و در روزهای شیوع کرونا، کمتر شرکتی است که به تعدیل کارکنان خود فکر نکرده باشد. تغییر سال مالی و اتمام قراردادهای کار در پایان سال، عملاً فرصتی را برای کارفرمایان ایجاد کرده است که بدون نگرانی از تبعات مربوط به قانون کار، تصمیم به عدم تمدید قراردادهای کارکنان بگیرند.
مباحث مختلفی در خصوص دوراهی های اخلاقی و یا عمل به مسئولیت اجتماعی شرکت ها عنوان شده است؛ اما به اعتقاد من موضوع تعدیل یا عدم تعدیل موضوعی پیچیده تر از آن است که به مباحث اخلاقی تقلیل یابد. به بیان دیگر تصمیم به حفظ پرسنل، به عنوان تصمیم خیرخواهانه و تنها بدلیل عمل به مسئولیت اجتماعی، تصمیمی غیر عمیق است. این تصمیم، تنها "روز واقعه" را به تاخیر می اندازد و فشار "سود آوری"، به عنوان ماموریت نهایی شرکت، کار خود را خواهد کرد . . .
بنظر من به دلیل تحریمها و انزوای نسبی اقتصاد ایران، هستند کسب و کارهایی که مستقیماً تاثیر بلند مدتی از بحران کرونا نخواهند دید و آنچه بیش از اصل بحران، آنها را در مسیر شکست قرار می دهد، "الگوی رفتاری پیشگویی خود محقق" است؛ تعریف این الگو اینگونه است که تصور یا پیشبینی از شرایط، باعث رفتار و عکس العملی می شود، که همان رفتار یا عکس العمل خود باعث تحقق تصور یا پیشبینی اولیه می شود. (از این الگو ابتدا برای توضیح پدیدههای اجتماعی استفاده شد. اما بعدها در روانشناسی، رفتار شناسی و رفتار سازمانی بسیار کاربرد یافت.) پیشبینی موفقیت یا عدم موفقیت عملکرد کارمند توسط مدیر، مثال نسبتاً معروفی برای این الگوی رفتاری است؛ مدیری را در نظر بگیرید که معتقد است کارمندش توانایی انجام پروژه محول شده را ندارد. در این صورت احتمالاً منابع و توجه کمتری را به او اختصاص می دهد. در نتیجه کارمند نمی تواند پروژه را به خوبی به پایان برساند و پیشگویی مدیر محقق می شود. در نهایت خودشیفتگی حاصل از تحقق پیشبینی مدیر، این چرخه معیوب را به الگوی رفتاری تکرار شونده آن مدیر تبدیل می کند.
این الگو ممکن است باعث تصمیمات اشتباه سازمان در خصوص تعدیل کارکنان شود؛ و بدین ترتیب بسیاری از شرکت ها که احتمالاً آنچنان از این بحران تاثیر نمی پذیرند، خود را درگیر بحران می کنند. موضوع خیلی ساده است؛ شرکت برای اینکه احتمالاً دچار بحران مالی نشود، کارکنان خود را اخراج می کند؛ بنابراین منابع لازم برای انجام امور و به تبع آن خلق ثروت نخواهد داشت. چنین شرکتی به احتمال زیاد در آینده نزدیک فروش، درآمد و سود کمتری خواهد داشت. تاسف بار تر اینکه، اگر چه در پایان سال مالی، مدیران از کاهش سود خوشحال نخواهند بود، اما از تصمیم خود برای تعدیل کارکنان دفاع خواهند کرد. تصمیمی که نقش مهمی در تحقق پیشبینی آنها و کاهش سودآوری داشته است . . .
بنظر من این بحران در کنار همه تهدیدهای آشکار و نهان آن، فرصتی کم نظیر برای رهبران کسب و کار ایجاد کرده است. فرصتی برای ورود به چرخه مثبت ایجاد احساس همدلی، انگیزه بخشی، هدف گذاری بالاتر و موفقیت بیشتر. بگذارید کمی بیشتر توضیح دهم؛ مطمئناً در محل کارتان همکاران و کارمندان بی انگیزه ای سراغ دارید که به شغل خود به عنوان فعالیتی روزمره و بی هدف نگاه می کنند. اغلب مدیران با نظارت و کنترل شدید تر به این افراد پاسخ می دهند. این پاسخ از این پیش فرض ناشی می شود که مدیران، کارمندان را افرادی تلقی می کنند که صرفاً اهدافی شخصی و مادی دارند و تنها ابزار انگیزه بخشی و کنترل آنها را ابزار های خشک اقتصادی می دانند. به بیان مینزبرگ بسیاری از مدیران، منابع انسانی را مثل بقیه منابع سازمان می بینند که می توانند آنها را بخرند و بفروشند. (بخوانید استخدام کنند، پاداش دهند، جریمه کنند و اخراج کنند.) شاید بحران کرونا برای بسیاری از کسب و کارها فرصت تغییر این رویه باشد. در فضایی که اکثر کارکنان نگران ادامه فعالیت کاری خود هستند، رهبران می توانند در عمل رویکرد غیر مادی و انسانی خود به کسب و کار را ثابت کنند، از این فرصت برای انگیزه بخشی به کارکنان استفاده نمایند و با تبیین اهداف جدید و بالاتر از قبل و ارتباط دادن کارکنان خود به اهداف جدید، الهام بخش شوند. مدیران میانی و کارکنان را به رهبرانی هدف گرا تبدیل کنند و انرژی و خلاقیت بیشتری به کسب و کارهای خود تزریق نمایند. وقتی کارمندان احساس کنند که کارشان "معنا" دارد، متعهد تر می شوند. آنها بیشتر ریسک خواهند کرد، بیشتر یاد خواهند گرفت و بیشتر برای موفقیت خود و کسب و کار خود تلاش خواهند کرد. موفقیت کسب و کار به معنی موفقیت فرد خواهد بود و این چرخه مثبت ادامه خواهد یافت . . .