وضعیت اقتصادی کشور ، شرایط فرهنگی و اجتماعی تاثیرای زیادی روی آدما دارن. یکی از اولین جاهایی که این شرایط منفی میتونن نمود پیدا کنن ، محیط کار هست. اخیرا دوستان دیگرم در حیطه منابع انسانی هم در این مورد صحبت های بسیاری می کنند که رفتار همکاراشون توی محیط کار به طرز عجیبی بین سه حالت در حال نوسان هست.
حالت اول که با پرخاش شدیدی معمولا همراه هست و به اون عنوان نقش آزارگر اطلاق شده ، با توجه به نوع تعاملات در محیط های کاری مختلف این نقش می تونه تبدیل به یک زیرآبزن حرفه ای هم بشه .
حالت دوم ناجی هست که مثل یک فرشته ی به تمام معنا با نهایت فداکاری میاد و کمک به بقیه رو اولویت کار خودش قرار میده ، با توجه به اینکه عملکرد این نقش اگر تطابق کامل با فرهنگ اون محیط نداشته باشه باید انتظار مشکلات جدیدی رو داشته باشین ، توصیه میشه که این نقش رو جدی بگیرید.
آخرین حالت هم مربوط میشه به نقش قربانی ، این افراد حس دلسوزی بقیه رو نسبت به خودشون جلب می کنن و همیشه لغت هایی راجع به بیچاره ، بی تقصیر و بد شانس رو موقع توصیف خودشون به کار میبرن که نهایتا ممکنه تبدیل به یه بهونه ثابت برای از زیر کار در رفتن بشه.
تحلیل رفتار افراد در محیط کار یکی از پیچیده ترین مقوله های ممکنه ولی شاید این الگو که مستقیما مثلث کارپمن هست ، بتونه شما رو توی مدیریت تعاملات کاریتون کمک کنه :)
استفن کارپمن چند دهه قبل این مثلث رو توسعه داد که مثل تمام مثلث های دیگه سه تا گوشه داره که سه نقش مورد بحث رو معرفی می کنن
قربانی ، ناجی و آزارگر
شخصیت قربانی همیشه خودش رو من بیچاره خطاب می کنه ، پیامدهای تصمیمش رو به عهده نمی گیره و با رشد حس قربانی بودنش به دنبال یه ناجی می گرده که اون رو از شرایط بحرانی رها کنه ، با افزایش کمک به قربانی فرد ناجی باید منتظر تغییر موضع ایشون به آزارگر هم باشه. متاسفانه مشکل اساسی افراد قربانی در حل مساله ، تصمیم گیری و عدم قطعیت عنوان شده که باعث میشه این افراد نتونن از پس حل مشکلات بر بیان. اگر همچین فردی داخل محیط کارتون هست با منابع انسانیتون مشورت کنید تا خدایی نکرده نقش ناخواسته ناجی به مسئولیت هاتون اضافه نشه و منابع انسانی با یک استراتژی مناسب اقدام به بالا بردن عزت نفس همکارتون کنه . از طرفی قربانی ها می تونن به خاطر اعتماد به نفس کمشون خیلی ساکت بشن ، این اتفاق فرصت مناسبی برای نقش آزارگر فراهم میکنه تا بالا سرش سبز بشه و هی به قربانی بگه میدونستم اینجوری میشه ، تقصیر توئه و ....
یکی از نشونه های که میتونه منابع انسانیا رو تحریک کنه که متوجه حضور قربانی توی محیط کار بشن اینه که اکثریت نیروها توی وضعیت خاصی باشن مثلا این وضعیت میتونه سنیور ایج بودن باشه ، تراز تخصصی تیم باشه و یا هر مورد دیگه ای که اقلیت سازمان خودش رو توش جونیور بدونه ، حواستون به جونیورهای سازمانتون خیلی باشه چون راحت تر می تونن توی دام قربانی بیفتن و هزینه هایی رو به سازمان شما تحمیل کنن که گاهی جبرانش راحت نیس .
در بین این نوسان ها جالب ترین شخصیت برای من ، شخصیت فرشته ناجی محسوب میشه. نقش ناجی با نهایت حسن نیتش به قربانی کمک می کنه و با ادامه این روند متاسفانه به تداوم مشکلات کمک میکنه. نقش ناجی نیاز مبرمی داره که به بقیه کمک بکنه و این باعث میشه قربانی تبدیل به موجودی وابسته به این نقش بشه و چرخه ی کاهش اعتماد به نفسش ادامه پیدا کنه. باگ اصلی ناجیها اینه که به جای تمرکز روی مشکل اصلی ، روی افراد و به خصوص قربانی ها متمرکز میشن. این باگ از اونجایی ناشی شده که نقش ناجی یه پیش داوری داره نسبت به این موضوع که هر موقع نشانه های قربانی رو توی کسی دید اون همیشه حق داره و با مشاهده ی نشونه های آزارگر توی یه فرد اون ادم برای همیشه تبدیل میشه به قطب منفی و اشتباه.
نقش آزارگر که منفی ترین گوشه این مثلث به شمار میاد ، مثل یه شکارچی حرفه ای دنبال یه قربانی می گرده تا خشم و عصبانیت خودش رو تخلیه کنه. با تداوم حضور این نقش توی سازمان می تونین شاهد گسترش فرهنگ زیرآبزنی ، کنترلگری غیر منطقی ، حفظ نشدن حریم شخصی افراد و کاهش اعتماد افراد حاضر در سازمان در ابعاد مختلف باشین. بدترین حالت ممکن زمانی اتفاق میفته که شخصیت آزارگر به عنوان مدیر توی محیط کاری ظاهر باشه و قربانی هم جونیوری باشه که در چنگال این شکارچی مخوف اسیر بشه . نقش آزارگر در حالی که شعار من مدیرم من مدیرم سر میده و بقیه رو سرزنش میکنه ، باعث پاشیده شدن و نابودی تیم های مختلف میشه.
· اگر همکارتون که باهاش تعامل مشکلداری دارین ، توی سه تا نقش نوسان نکرد ، حتما با مشورت منابع انسانی سازمانتون راه حل مشکل رو جای دیگه ای جست و جو کنین.
· اکثر ما آدما وقتی از شرایط مختلف خسته میشیم ، تبدیل به بازیگران نقش قربانی میشیم و با تداوم این نقش نقاط ضعف خودمون رو می شناسیم و اگر فرهنگ کاری درستی توی محل کارمون حاکم نباشه ، تبدیل به آزارگرهای مخوفی هم خواهیم شد. بهترین راه ممکن برای اینکه وارد این لوپ نشیم اینه که فیدبک های مناسبی بدیم و پذیرای فیدبک های مخالف خودمون هم باشیم .
· اگر نمی خواین یه ناجی با تعصب اشتباه باشین ، وقتی همکارتون با یه مشکل اومد سمتتون به حل مساله اولویت بدین نه تعیین اینکه طرف حق کدومه . تبدیل به شونه ای برای گریه نشید که به درست انجام شدن کارها اهمیتی نمیده .
· یه ناجی محبوب و البته حرفه ای خودش نمیره توی دل مشکلات که لقمه آماده رو تحویل قربانی بده ، سعی کنید از ناجی بودن تبدیل به مربی ای بشید که به قربانی کمک میکنه تا با یه روش منطقی خودش مشکلش رو حل کنه ، اینجوری اعتماد به نفس قربانی رو هم افزایش میدین.
· اگر ناراحت هستین و حس قربانی بودن دارین توی مسائل منطقی ، همیشه یادتون باشه که بزرگترین ناجی شما خودتون هستین پس قبل اینکه کلاف روابط کاریتون به هم ریخته شه آرامشتون رو کسب کنید و به دنبال حل مساله باشید . اگر مشکلی که باهاش مواجهید ماهیت خاصی داره یعنی مثلا مورد ازار جنسی قرار گرفتین و... می تونید به منابع انسانی انتقال بدید تا طبق مقرات شرکت برخورد شه و مراحل قانونی رو طی کنه.
همیشه خودتون رو دوست داشته باشین ، برای خودتون ارزش قائل شید و بدونید شما لایق یک محیط کاری بدون درام هستید.