برای آمدنت هر چقدر که فکرش را بکنی دیر شده. نمیدانم کجایی؟! در یک شهر کوهستانی، کویری، جنوب، شمال ، ....، کاش بودی و رفته بودی، اکنون غمگینم که هنوز نیافته امت، عشق عزیز.
پیدا شو تا جوانی بکنیم، پیدا شو تا زندگی کنیم،.... حتما یکی را دوست داری یا که نه دوست نداری، یا که میخواهی دوست داشته باشی یا ..... لعنت به تشویش نیافتنت.
کلیشه باران و ابرو پیاده روی و هزار کوفت و زهر مار نمیخواهد عشق، میتوانیم در گرمای 45 درجه برازجان زیر یه کولر گازی، آب خنک بنوشیم و با تمسخر میله های زندان گرما را ذوب کنیم.
خلاصه میکنم عشق عزیزم. نیافته دوستت دارم، فکرش را بکن وقتی که پیدا شوی چه میکنم ؟!!....