چند وقت پیش پست "چیزهایی که روحم رو آزار میدن." نوشتهی علیرضا رو خوندم و متوجه شدم خیلی از آدمهای منطقی با حرفهای انگیزشی کارشون حل نمیشه.
چون خودم همین مشکل رو داشتم، رفتم سراغ راهحل.
میخوام برخلاف دیدگاه خیلی از آدما، بگم که دیدن کلیپهای انگیزشی و تلقینهای پی در پی روی ذهنیت و زندگی من تأثیر چندانی نداشت.
شاید به خاطر اینکه هیچوقت نتوستم قلباً این حرفای انگیزشی رو باور کنم، برای همین نتونسته تأثیر خودش رو بزاره.
به قول جرج برنارد شاو:
آدمهای منطقی خودشون رو با جهان وفق میدن و آدمهای غیرمنطقی جهان رو با خودشون، پیشرفت جهان به گروه دوم وابسته است.
چون خودم از گروه اولم زیاد نمیتونم به حرفای انگیزشی توجه کنم.
به هر حال تصمیم گرفتم سراغ یه چیز جدید برم تا جدا از دنیای انگیزه و باورها بهم کمک کنه.
شروع کردم به جستجو توی وبلاگها، انجمنها، افراد مشهور اینستاگرام (البته که منظورم سلیبریتی های دوزاری نیست، منظورم فیلسوفها و نویسندهها و افراد موفق در کسبوکار).
محتواها رو کنار هم گذاشتم و به یک چیز جدید رسیدم که براساس اون انگیزه بخش کمتری از یک شروع خوب رو تشکیل میده. امّا چجوری؟
برایان تریسی:
"اهداف به شما اجازه میدهند مسیر تغییر را به نفع خودتان کنترل کنید."
برای آدمهای منطقی انگیزه فقط 20% از قضیه است. 80% مابقی به ساختن اهدافِ خودت بستگی داره. درحالی که اکثر آدمهای جامعه به رباتهای برنامهریزی شده برای کارهای جامعه (سیستم) تبدیل شدن.
زمانی که هدفِ درست زندگی رو مشخص کنی روی کارهای زندگیت تأثیر میذاره و هویت جدیدت رو شکل میده. این موضوع باعث میشه با گذشت سالها به زندگی ایدهآل مورد نظرت برسی.
حالا یه سؤال ازت دارم؛ به نظرت اگه فقط به حرفای انگیزشی گوش بدیم و به همه چیز دید مثبت داشته باشیم، میتونیم مشکلی رو حل کنیم بدون اینکه از مشکل آگاهی داشته باشیم؟
وقتی به همه چیز دید مثبت داشته باشی بعد از شکست احساس سرخوردگی میکنی و بدتر از همه ترسِ از دست دادن موفقیت توی ذهنت ریشه میکنه.
مشخص بودن هدف با هویت آدم در ارتباط مستقیمه، وقتی یه ورزشکار در محیطی قرار میگیره که کنترل کمتری روی تمرین و رژیم غذایی خودش داشته باشه، استرس و درد رو حس میکنه.
داشتن برنامهریزی و روتین روزانه مجموعهای از اهداف عملی به حساب میاد که ذهن رو منظم میکنه.
برای تغییر شخصیت، باید آموزشهای جدید ببینی، تمرین و مهمتر از همه تجربه کنی تا افکار معیوب ذهن رو که توسط سیستم نصب شده، دوباره برنامهریزی کنی.
ما به انگیزه نیاز نداریم بلکه به شفافیت در اهداف نیاز داریم.
ذهن منظم و مرتب، ذهن شاد و آزاد شدهای هستش که عوامل افسرده کننده رو از شما دور میکنه.
برای بخشهای مختلف زندگی برنامهریزی کن – ذهن، جسم، کسبوکار و روابط.
اینکار به زمان زیادی نیاز داره ولی باید در مسیر درست قرار بگیری و وقتی این اتفاق افتاد همه چیز به مرور زمان تغییر میکنه.
اهداف باید زمانبندی شده باشن:
- اهداف 10 ساله
- اهداف 1 ساله
- اهداف ماهانه
- اهداف هفتگی
هر روز صبح که از خواب بیدار میشی 3 یا 4 کار مهم رو به ترتیب اهمیت یادداشت کن و مطمئن شو که تا قبل از پایان روز همش رو انجام میدی.
قبل از اینکه رگبار دغدغهها روی شقیقهات شروع به شلیک کردن کنه، به سمت کارهای مهم روزمره برو و انجامشون بده.
و مهمتر از همه اینکه یادت باشه تمرکزت رو برای انجام اهداف هفتگی گذاشته باشی و بعد از تموم شدن هفته نگاه کنی و ببینی که چقدر انجامش دادی، به غیر از هفتههای اول تموم هفتههای بعد باید به طور کامل انجام شده باشن و خودت رو ملزم به رسیدن به اهداف کرده باشی.
به قول جردن پترسون: اگه آدمی که سرطان گرفته باشه و فقط 6 ماه از زندگیش باقی مونده باشه فقط یه راه داره: اینکه با تموم قدرت به زندگیش ادامه بده، خدا و شیطان سرجونش شرطبندی کردن؟ عدالتی وجود نداره؟ قبول ولی به غیر از ادامه دادن چارهی دیگهای داره؟ اصلا حق انتخابی داره؟
یادت باشه هیچ انتخاب دیگهای نداری.
من این برنامه رو حدود 3 هفته است که دارم انجام میدم و نتیجههای فوقالعادهای ازش گرفتم و مطمئن باش که اگه چنین چیزی نبود هیچوقت منتشرش نمیکردم.
سیستم و جامعه طوری طراحی شده که 2 راه بیشتر نداری. یا تسلیم خواستههای سیستم بشی و به عنوان یه بردهی بیفکر براش کار کنی یا اهداف خودت رو بسازی و براش تلاش کنی.
امّا همیشه یادت باشه:
"هیچ راهی نیست که برای همهی آدمهای دنیا جوابگو باشه."
به اثر انگشتت نگاه کن، کدوم آدمی توی دنیا اثر انگشتش مثل توعه؟
هویت هر شخص منحصر به فرده، راهی که بیل گیتس رفته برای تو جوابگو نیست، راهی که استیوجابز رفته برای تو مناسب نیست و راهی که رئیس جمهور رفته تو رو رئیس جمهور نمیکنه.
بهترین کار اینه که آموزش ببینی، آموزش دیدن باعث گسترش ذهن میشه و باعث میشه با دیدگاههای جدید آشنا بشی.
خودآموزی که به طور مفصل توی ویرگول در موردش صحبت میکنم یکی از بهترین راهها برای افزایش انرژی و انجام دادن کارهای فوقالعاده است.
از سری یادداشتهای روزانه قسمت 2.
سؤال، نظر و از همه مهتر نقد شما رو پذیرام. بدون سانسور بنویس.