ویرگول
ورودثبت نام
ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۴ ساعت پیش

اما تو تغییر نکن...

« اما تو تغییر نکن...
تو باش و نشان بده آدمیت
هنوز نفس می‌کشد. »
#فروغ فرخزاد



بهش گفتم بیا ریشم را سایه بزن. گفت مگه امین ( همکارت ) نیست، به اون بگو خب. گفتم الان یهویی هوس کردم... خواستم تو بزنی؛ وگرنه همیشه خودم برای خودم می‌زنم. چند لحظه‌ای سکوتِ بِینمان را تنها° صدای موسیقی بی‌کلامی که از اسپیکر پخش می‌شد پر کرده بود. صحبت در مورد ورونیکا ( تصمیم می‌گیرد بمیرد از پائولو کوئیلو ) تمام شده و تصمیم به پیگیری « انسان در جستجوی معنا » به آنجا رسیده بود که غروب سری به کتابخانه‌ی عمومی بزند و با شماره‌ی ملی من، آن را بگیرد. چند دقیقه‌ای خیره به منظره‌ی روبروی پارک که تمام‌قد° پاییز را برروی درختان کاج و چنار، طرح زده بود و درنهایت، قُلُپِ آخر دمنوشم را از لیوان کاغذی، سَر کشیدم و با نیم‌نگاهی به مال او، بی‌اینکه کلمه‌ای رد و بدل شود، نیم‌خیز شدم و سمت آینه حرکت کردم. نیم‌نگاهی به تصویرم در آن، نقطه‌ای که قرار بود سایه بخورد، انداختم‌. ماشین اصلاح را برداشتم و در همین حین، شماره‌های شانه‌های الحاقی مورد نیاز را در ذهنم مرور کردم. صدای « ویز ویزِ » ماشین بلند شد. او همچنان در پاییز ( یا چیزی شبیه به آن در پارک ) غرق بود و من، برگ‌ریزان راه انداخته بودم با...

فروغ فرخزادنویسندگینویسندگی خلاقادبیاتسید علی نصرآبادی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید