نمیدانم چرا تحمل جمعیت را ندارم...
چرا تحمل زندگیِ فامیلی را ندارم...
من آنقدر به تنهاییِ خودم عادت کردهام که در هر حالت دیگری، خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم...
تا دور هستم، دلم میخواهد نزدیک باشم...
و نزدیک که میشوم، میبینم اصلا استعدادش را ندارم...