خواهش میکنم که حتما تا آخر بخونید و نظرتون رو باهام درمیون بذارید! برام مهمه!
گاهی خوابهای عجیبی میبینید، خوابهایی ناممکن و غیرطبیعی و چون بیدار میشوید شرح آنچه را دیدهاید به وضوح به یاد میآورید و از این ماجرای عجیب حیرت میکنید. پیش از همهچیز به خاطر میآورید که در تمام طول خواب هشیار بودهاید. حتی به یاد دارید که در این مدت که بسیار طولانی هم بوده است، کارهایی کردهاید که همه سخت زیرکانه و منطقی بوده است. میان آدَمکُشانی بودهاید که به شما نیرنگ میزده و نیت خود را پنهان میداشتهاند و رفتارشان با شما به ظاهر دوستانه بوده حال آنکه سلاحهای خود را آماده میداشته و فقط منتظر علامتی از جایی بودهاند. به یاد میآورید که چطور شما هم در مقابل به آنها نیرنگ میزده و خود را از آنها پنهان میکردهاید. بعد به حدس دانستهاید که آنها به همهی نیرنگهای شما خوب آگاهاند ولی وانمود میکنند که نمیدانند کجا پنهان شدهاید ولی شما نیرنگهای آنها را با نیرنگ دیگری بیاثر میکنید و تمام اینها را به وضوح به یاد میآورید. ولی آخر چطور عقل شما توانسته است با این ماجراهای آشکارا بیمعنی و ناممکن که تمام خواب شما را پر کرده بود سازگار شود؟ یکی از آدمکشان جلوی چشم شما به زنی مبدل شده و بعد به صورت گورزایی نگار و منفور در آمده است و عقل شما فورا و تقریباً بی کوچکترین تعجبی این خال را به صورت پدیدهای که به راستی شدنی است پذیرفته است. حال آنکه ذهنتان بسیار بیدار و تحث تنشی شدید بوده و در نیرنگپردازی و تشخیص فریب قدرتی فوقالعاده از خود نشان داده است؟ وچرا هربار و گاهی با شدت بسیار هنگام بیدار شدن و بازآمدن کامل به عالم واقعیات احساس میکنید معمایی را که برای شما بیجواب بوده است در خواب گذاشتهاید؟ به پوچی خواب خود میخندید و در عین حال احساس میکنید که در کلاف آشفتهی این ماجرای پوچ، اندیشهای نهفته است، اندیشهای ناموهوم که به زندگی راستین شما مربوط است. چیزی که در دل شما هست و همیشه هم بوده است. مثل اینست که این خواب، پیام تازهای برای شما داشته است، پیامی ناظر به آینده که شما در انتظارش بودهاید. این احساس بسیار نیرومند است، شادمانه یا دردناک است اما حقیقتش چیست و چه پیامی برای شما دارد؟ این چیزی است که نه میتوانید بفهمید و نه به خاطر میآورید.