اول برای رعایت حال مشتری _ همون مشتری-مداری _ به همهاشون به یه چشم نگاه میکردم و احترام همه رو نگه میداشتم؛ البته تا جایی که زورم میرسید؛ نه صددرصد! ولی به مرور که رد میشد، متوجه شدم، جُدایِ از بحثِ جلب رضایت مشتری و بالابردن درآمد، اینجوری در درجهی اول، چه حسِ خودِ آدم خوب میشه و میفهمم که همهی آدمها چقدر قابل احترام هستند و مهمتر از اون، چقدر خیلیها، با اون چیزی که من توی برداشتِ اول، براندازشون میکنم، متفاوت هستند. اینجوری، چقدر به تعدادِ رفیقام اضافه شد... و چه خوبه رفیق زیاد داشته باشی! اینطور نیست؟