پاراگراف رو بخونید و به سلیقهی خودتون، ادامهاش بدین! کاملا فیالبداهه! زمان پونزده دقیقه.
« +...شما خاطرتون نیست، من مدتیه که با شوهرتون در ارتباطم، یعنی بودم. خواستم بگم که بدونید نیتم، یعنی... من نمیخوام خدایی نکرده به شما آسیبی از جانب من وارد بشه. اما این همهی ماجرا نیست! شما هفت ماهه که طوری تارکِ دنیا شدید که من جرات نمیکنم حتی برای احوالپرسی، سراغتون رو بگیرم؛ ایشون شاهدن! بارها براتون مواد اولیه مورد نیاز زندگی رو آوردم و با واسطه، برای شما گذاشتم و...
میگفتم... اما این همهی ماجرا نیست! آخرین باری که من با دیمیتری در ارتباط بودم، راجب یه... من در حضور ایشون میگم چون ظاهراً تنها محرم اسرار شما هستن! آخرین بار درمورد یه حساب بانکی مخفی حرف زدیم؛ یعنی اون زد. مخفی که... نه ظاهراً به قول دیمیتری، برای روز مبادا بود...اما متاسفانه مشکلی که برای من پیشومد، اجازهی صحبت کامل دو درباره این موضوع نداد... خانومم... »
« -- فوت شد؟ متاسفم... »
« + ممنونم... »