امروز توی هر وقت کمی که گیر آوردید چند
خط درباره این تصویر بنویسید.🦋🖤
من میدانستم غروب است اما او نه. بهش قول داده بودم هروقت که گچِ پایش را باز کرد، دوچرخهاش را همانطور که با هم خریده بودیم، بنفشِ خوشرنگ، تحویل دهم. اکنون بیش از چهل روز است که از اتاقش بیرون نیامده حتی زنگ هم نزده که جویای احوال دوچرخهاش شود. نمیدانم چرا: ناراحت است یا دوچرخهسواری را دوست ندارد یا تفریح دیگری پیدا کرده شاید هم... دوست دیگری... نمیدانم. مهم نیست. دکترش روزی که در بیمارستان بستریاش کردیم گفت چهل روز دیگر گچ پایش را باز میکنند. من هم آنجا بهش قول دادم که دوچرخه را خودم تعمیر کنم. الان هم کردهام. بقیهاش دیگر...