ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۱۵ روز پیش

گفت چقدر می‌گیری؟

« گفت چقدر می‌گیری؟
گفتم بستگی داره. دستش خالی باشه، صد و سی، صد و بیست. بهتر باشه، صد و پنجاه...
گفت: کم میگیری دیگه. من پارسال دویست تومن می‌گرفتم. الآنم همین قدر، تازه، بعضی‌هام بیشتر.
گفتم خب بعضی ها کارگرن، ندارن...
گفت یه شب، تو کارگر باش. این‌همه در طول سال بهش خدمات میدی که به این شب‌ها برسه... کل روزی ما هم توی همین چند شبه دیگه...
زمزمه‌کنان در جوابش گفتم: راست میگی. ولی... بخوای حساب کنی، خودمونم کارگربم دیگه، ها!؟ »

بعد از این، تقریبا گفتگویی تکراری را دنبال کردیم. اما من ته دلم از بابت تصمیمم پشیمان نبودم: خودمون باید هوای هم رو‌ داشته باشیم دیگه... کارگر، هوای کارگر. یعنی اونکه پول نداره، عیدی رو نباید قشنگ باشه؟ ته دلم از او خواستم تا در این تصمیم کمکم کند. که تهش این بود: با نرخ پایینم، به همکارانم خسارت نزنم... حاشیه‌ی سود نمی‌خواهم. با این چهل پنجاه تومن ها، نه من پولدار میشدم و نه او، گدا اما می‌توانم لااقل زکات کارم را ( به قول مادرم ) بدهم. منی که تا چند وقت پیش، به پول شارژ گوشی‌ام مانده بودم و الان...
نمیدانم... من این روزها را اینطور میگذارنم.

یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید