✓ نمیدانم دقیقا به کدام جنبه از زیباییهای تنهایی دقت نکرده بودم که وقتی برگشتم و او را با سگی که همراهیاش میکرد و وِلگرد بهش میخورد، دیدم، بهش حسودیام شد!
✓✓ وقتی در جواب دلبریهایت گفت: « اوم » منظورش جلب توجه نیست. فقط نمیتواند جوابت را در صفحهی پیامکیاش ندهد. بدتر از آن، نمیتواند دروغین، بگوید: « من هم... » تنها همین. « همین » یعنی خواهش میکنم بحث را ادامه نده؛ نپرس: « چرا اینجوری میکنی... این سرد جواب دادنهات، برای چیه... یا چیشده، باز لوس شدی و... » نه. او تنها احتیاج به تنهاییای دارد که خودش هم نمیداند راهحلش چیست... تویی که مجازی، تنها با کلمات، سراغش را میگیری و نمیشود ازت توقعی بیش از اینها داشت و نه از کسانی دیگر که نمیداند کجا باید سراغشان را بگیرد یا انتظارشان را بکشد. نمیدانم، تنها طوری باهش برخورد کن که فقط احساس کند کسی را دارد! گیرهای اضافه نده لطفاً! نگذار بزند به سیم آخر و برود و... تو که چیزی را از دست نمیدهی، او آسیب میبیند. این حقش نیست! به همین کلماتی که هرشب دوستداشتنت را بهش یادآوری میکنی، قَسَمات میدهم، زیاد نپرس... بگذار لااقل احساس کند میفهمی تنهایی یعنی چه، حتی اگر نمیتوانی برای پر کردنش کاری کنی...