موجودات از اِن میلیون سال پیش تا امروز مرگ را تجربه کردهاند و هیچکس نیست از دست آن فرار کرده باشد پس طبق استدلال استقرایی مرگ به سراغ همهی ما خواهد آمد.
اما چندی پیش دوستی برایم فیلمی ارسال کرد که پزشکی در آن در مورد تکامل صحبت میکرد. او میگفت ما به صورت اسپرم دُم داریم و با میلیونها اسپرم دیگر مدت کوتاهی زندگی میکنیم. وقتی ما به تخمک میرسیم در اینجا از دید میلیونها اسپرم دیگر ما مُرده ایم چون دیگر دُم نداریم ولی از دید خودمان متولد شدهایم. بعد از مدتی لختهای خون و تودهای از سلولهای تکثیر شده میشویم. حالا بند ناف داریم و از آن تغذیه میکنیم. بعد از نُه ماه دوباره میمیریم چون دیگر بند ناف نداریم که تغذیه کنیم و اصطلاحا به دنیا میآییم. سپس دست و پا داریم و در دنیا هم با آن زندگی میکنیم.
ما روزی دُم داشتیم، روزی بند ناف و اکنون دست و پا ! بعد از هر مرگ و تولدی که تجربه میکنیم ما یک قسمتی را از دست میدهیم و به سمت تکامل پیش میرویم. روزی مجبور بودیم خون بخوریم و روزی به دست خودمان گوشت گوسفند را به سیخ میکشیم و با برنج چلو کِش شده میخوریم. روزی تنها هنرمان یک لگد بوده که به شکم مادرمان میزدیم، روزی هم هنرمان این میشود که بعد از دیدن فیلم "اژدها وارد میشود" میرویم توی کوچه و چندتایی را چک و لگدی میکنیم.
اینگونه مرگ را دیدن کمی خیالم را از خود مرگ و یا اتفاقات بعد از آن راحت کرد. اگر این تصوراتم درست باشد و با عبور از هر مرحله قسمتی را از دست بدهیم و به تکامل برسیم، هیچ اتفاق بدی در انتظارمان نیست به جز آگاهی از اینکه در دنیا چقد توانمند بودیم و غافل از آن پیِ چیزهای عبث گشتهایم.