علی‌اکبر قزوینی
علی‌اکبر قزوینی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

که عشق از پردهٔ عصمت… (روایتِ یکم)

که عشق
از پردهٔ عصمت
بُرون آرد زلیخا را…

پردهٔ عصمت، پردهٔ مستوری است. یوسف مظهر انسانی است که رؤیایی دارد، و زلیخا مظهر همان رؤیاست.

عشقِ رؤیا به انسان (چون رؤیا عاشقِ متجلی شدن توسط انسان است)، آن را از پردهٔ غیب بیرون می‌آورد و انسان چشمش به جمال فریبای آن می‌افتد. اما نخستین نگاه، هنوز نفسانی است. نفْس باید از میان برداشته شود. برای همین یوسف باید سیاهچال و زندانِ ذهنش را تجربه کند تا در نهایت، دریابد که تنها به دست ربّ خودش می‌تواند از آن برهد. آنگاه که خالصانه رهایی (خلاصی) را طلب کند، رها (مُخلَص) می‌شود.

زلیخا هم باید هجران را تاب بیاورد تا گوهرش ناب شود. تا رؤیایی شود هم‌شأنِ یوسف. چون رؤیاها هم مسیر تکاملی خودشان را دارند. چون هر چیز در این جهان، سیر تکاملی خودش را باید طی کند.

حالا دیگر نه یوسف فقط یوسف است و نه زلیخا فقط زلیخا. چون هر دو به چیزی والاتر استحاله یافته‌اند. و آن دستی که هر دو را نوشته است (آن حقیقتِ یگانه که تنها حقیقت است)، حالا بر وصلتِ این دو و یکی شدنشان، مُهر تأیید زده است. اکنون، وقت سجدهٔ ماه و خورشید و یازده ستاره است بر این ازدواج آسمانی. رؤیا تعبیر شده است.

علی‌اکبر قزوینی
۵ آبان ۹۹

یوسف و زلیخاتحقق رویاهاازدواج آسمانیعشقرهایی از زندان ذهن
دوست دارم به افرادِ علاقه‌مند به رشد و تحول، کمک کنم تا توانمندی‌هایشان را شکوفا کنند و در پی تحقق اهداف و رؤیاهای خویش بروند، برای همین بخشی از وقتم با لذت صرف کوچینگ و آموزش می‌شود :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید