سر او دارم اگر عمر اجازت بدهد
هوس رفتن اگر چند مرا پایی نیست...
مثل موجی همه جا رفتم و این را دیدم
که به جز ساحل امن تو مرا جایی نیست
من به رویای به جز خویش شدن بودم و حال
به جز از خودشدن ام وهمی و رویایی نیست
سر او دارم اگر عمر اجازت بدهد
هوس رفتن اگر چند مرا پایی نیست
ب بسم الله من همسفر قامت اوست
چه بگویم که مرا هم الف و بایی نیست...
شادم از آنکه پس از پا شدن از خواب جهان
هیچ کس را هوس قصه و لالایی نیست
Post via esti mia koro trankviligxos!
Ne pli batas... (۱)
و او را غم احیایی نیست... ?
علی خاکباز 《منزلی امن از گوشه ی تنهایی نیست》
طالب آملی
۱)Post via esti mia koro trankviligxos!
بعد از بودنت قلب من آرام شده خواهد بود
Ne pli batas...
دیگر نخواهد تپید