علی میرفردوس
علی میرفردوس
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

بداهه‌نوازی با پتک

می‌دانی چه مدت است که می‌خواهم بنویسم ولی نمی‌شود؟! یعنی چیزهای مختلف نمی‌گذارند که حالا حوصله شمردن آنها را ندارم؛ باشد برای یک وقت دیگر.

اما حالا... این یک مقدمه‌طور است برای چیزهایی که خواهم نوشت. می‌خواهم نوشتنم را زیاد کنم ولی لازم است قبلش یک سری چیز را بگویم. شاید از مطالعه‌ی یک مطلب دیگر من به این صفحه آمده باشید به همین خاطر سعی می‌کنم خیلی طول و درازش نکنم و سریع و تیتروارطور چیزهایی که می‌خواهم را بگویم:

  • رشته من کامپیوتر است. همان را هم به زور بلدم و خیلی از بخش‌هاییش را بلد نیستم. حتی بخش‌هاییش را که قبلا خوانده‌ام فراموش کرده‌ام! (کلا حافظه عجیبی دارم!) هیچ سررشته‌ای از فلسفه، موسیقی، جامعه‌شناسی، هنر، سیاست، ادبیات، تاریخ و هر چیز دیگری که ممکن است بیایید و بهم خرده بگیرید ندارم! فقط کمی مطالعه داشته‌ام اگر خدا قبول کند! فلذا انتقاد مهربانانه را بسیار استقبال می‌کنم.
  • همچنین با توجه به چیزی که گفتم قاعدتا به نوشته‌هایم نمی‌شود چندان استناد خاصی کرد!
  • من اصلا حوصله جر و بحث که این وسط یک عده ناراحت می‌شوند و مشکل ایجاد می‌کند را ندارم؛ بنابراین... بنابراینش مشخص است دیگر!
  • ممکن است بگویید تو که نمی‌دانی خب زر نزن یا لااقل برو مفصل مطالعه کن و بعد بیا! راستش سعی دارم که مطالعه‌ام را همیشه داشته باشم ولی واقعا نیاز دارم که بنویسم.
  • در موسیقی بحثی داریم به اسم «بداهه‌نوازی» که در آن نوازنده یا خواننده بدون تنظیم قبلی و نت خاصی در مایه و دستگاهی که مناسب احوال است قطعه‌ای را اجرا می‌کند. در موسیقی ایرانی این موضوع خیلی متداول است و ذوق و استعداد خاص نوازنده در این بداهه‌ها مشخص می‌شود. اکثر متن‌هایی که خواهم نوشت نیز حالت بداهه خواهند داشت. (حتی ممکن است غر هم بزنما :) )
  • ژانر مشخصی را نمی‌توانم برای نوشته‌های آینده تعیین کنم. حداقلش می‌توانم بگویم داستان نیستند. داستان‌هایم را می‌توانید از اینجا دنبال کنید و بسیار بسیار خوشحالم خواهید کرد. همچنین نوشته‌های کوچولو کوچولو ام را هم بالطبع می‌توانید از توییتر دنبال کنید. برخی نوشته‌ها احتمالا حالت جستار و نقد و بررسی داشته باشند برخی جور دیگر؛ ولی خب نمی‌دانم چطور می‌شود.
  • نیچه کتابی دارد به نام غروب بت‌ها، یا، فلسفیدن با پتک که آخرین اثری است که توسط خودش منتشر شد. من این کتاب را کامل نخوانده‌ام ولی ایده‌ای که با آن کتاب را نوشته برایم جالب است: اینکه با پتکِ فلسفیدن به جان برخی موضوعات بیوفتد و صدای پوکی را از آنها دربیاورد. من هم احتمالا در این نوشتارها چنین وضعیتی خواهم داشت.
  • پس... بهم غر نزنید! بازخورد بدید و کمکم کنید! ممنون! ماچ!
فلسفهنوشتارجستارنوشتن
نویسنده کدهای داستانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید