O_oali
O_oali
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

چاه و چَشمه

چه شب ها که من بودم و چاه بود
گواه شب و چاه و من ماه بود

چه شب ها که از آهم افروخت چاه
نمی‌بود اگر اشک ، می‌سوخت چاه

زبس بستر اشک من خاک شد
دل خاک هم ، در غمم چاک شد

دلم _ سر _ پی گریه در چاه داشت
که شب چاه و چشمه ، به هم راه داشت

دلم ریخت بَس اشک و آهَش به چاه
زد ، از چشم و دل ، آب و آتش به چاه

چو یک چاه _ از دردم آگاه شد
پُر از اشک _ دامان هر چاه شد

پس از گریه ی های های علی
شده _ چشمه ها _ چشم های علی

ای اَبر ، درس گریه ز چشم ترم بگیر
ای لاله ، داغ از دل غمپرورم بگیر

یک دوست هم به خانه ی ما سر نمی‌زند
ای مرگ پاگذار و دامن سرم بگیر

از سوز سینه ام دلم آتش گرفته بس
با تب بگو که فاصله از بسترم بگیر

پروانه ی تو شمع شد و آب شد تَنش
گیری اگر سراغ ، ز خاکسترم بگیر

شعرهمین‌جورییهوییغمعلی
ॐ♥♜♛ کًَاًَشًَکًَیًَ بًَدًَ نًَشًَوًَدًَ اًَخرًَ اًَیًَنًَ قًصًَهًَ یًَ بًَدًَ ♜♚♥ॐ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید