ویرگول
ورودثبت نام
علی پیرهادی شاید حبیب آشنا
علی پیرهادی شاید حبیب آشنامن کمی صبور. هنوز عاشق.تا ابد دلتنگش. می گویند مهربان. گم شده تو برخی روزهای زندگی دورترم. و همیشه امیدوار
علی پیرهادی شاید حبیب آشنا
علی پیرهادی شاید حبیب آشنا
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

وطن؛ تن توست

خیلی جالبه فروید که بنیان روانکاویش بر شنیدن استوار بوده از تلفن بیزاره.‏شاید شنیدن از طریق تلفن و شنیدن نمی‌دونست. شاید چون تلفن، با تمامِ امکاناتش، بیشتر از اینکه ابزاری برای نزدیکی و حضور باشه تجسم و‌ تداعی‌گر دوریه

تو فیزیک فرق بین مسافت و جابه جایی خیلی جالبه ممکنه هزاران کیلومتر مسافت طی کنی ولی وقتی برگردی سرجای اول هیچ جابه جایی رو انجام ندادی
شنیدن
دیدن
رفتن
رسیدن
اگر درش جا به جایی نباشه عین چرخیدن تو قوطی در بسته است.
ولی رفتن های فوق العاده ای مثل
رفتن مولانا برای دیدار با شمس
شوق دیدار رفتگان بی بازگشت    
استادی دارم  بهم گفت هر جا رفتی محیط باش یعنی همه چیز در تو غرق شود نه محاط که تو غرق بشی
وطن، تن توست ....
اندر آن روز که پرسش رود از هر چه گذشت

کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند
کاش با ما سخن از حسرت ما نیز کنند

پاییز 1393 جردن نزدیک خونه سامان
پاییز 1393 جردن نزدیک خونه سامان
داستانزندگیعشق
۸
۲
علی پیرهادی شاید حبیب آشنا
علی پیرهادی شاید حبیب آشنا
من کمی صبور. هنوز عاشق.تا ابد دلتنگش. می گویند مهربان. گم شده تو برخی روزهای زندگی دورترم. و همیشه امیدوار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید