فروغ فرخزاد عضو جدایی ناپذیر جنبش زنان ایران است. انسانی زیادی انسانی که گاهی متن را در حاشیه خفه میکند. اندیشه او همانند اشعار و احساساتش ارزشمند است. "خانه سیاه است" در امتداد ویژگیهای خاص روانی فرخزاد یک اثر ارزشمند به غایت زنانگی او است. شناخت مولف از آدمی و ارزشگذاری وی براساس گفتمان انسانیت، شعور برپایه فهم زیباشناسانه روان و جان، باعث خلق شاهکاری شاعرانه شده است که نمونه همتای آن را نمیتوان یافت. از نظر من اندیشه فیمینیست که بر پایه برابری است؛ هرگاه به درستی از سوی جامعه پذیرفته و به تاویلی ارزشگذاری شود آن ملت، متمدن و در راه پیشرفت است. سرکوبگری خفقان و لجاجتهای بچهگانه باعث ایجاد فضایی ملتهب و غیر قابل کنترل خواهد شد که مصداق آن را این روزها میبینیم. فرخزاد در " خانه سیاه است" باشکوهترین شمایل را در جزامیها میبیند. مانند این فیلمهای به اصطلاح فیمینیستی در سینمای ایران از نقد مردانه بر زن، آنیما و آنیموس، پرهیز میکند و کاملا اُبژکتیو به کشف زیباشناسانه انسانیت در جزام میپردازد. سوژه او مردم نیستند بلکه مردمی هستند که با جبر به دنیا میآیند، در جبر زندگی میکنند و در انتها جبر را پذیرفته و میمیرند. "در هاویه کیست که تو را حمد میگوید، ای خداوند، در هاویه کیست؟" چه کسی از رنج بردن خود، به تاویل این متن: رنجی که باعث رنجش بیشتر دیگران شده و برای مذکور لذت بخش است، در جهنم تو را سپاس میگوید؟ به واقع در هاویه جبر است و آتش و خشم؛ خبری از برابری و آسایش و آرامش نیست. ما جزامیهایی هستیم که با فکر بهشت در هاویه زیست کردهایم و در هاویه خواهیم مُرد.