علیرضا آزاد
علیرضا آزاد
خواندن ۱ دقیقه·۲۰ روز پیش

جمعه تنهایی

سلام و ارادت، من دوباره برگشتم که بنویسم.

امروز خیلی احساس تنهایی میکردم و دلم میخواست برم بیرون ولی تنهایی کجا میرفتم؟

دوس داشتم یکی باشه و باهم بریم ولی کسی نبود.

خودمو نمیتونستم راضی کنم تا تنهایی برم ولی به زور راضی کردم و رفتم بازار نشسته بودم و یه خانم و آقایی هم‌اومدن کنارم نشستن و خیلی رابطه خوبی داشتن باهم و البته چه دختر ناز و خوشگلی داشتن.

منم توی فکرم میگفتم یعنی میشه یه روز منم یه دختری کوچلویی مثل دختر اینا داشته باشم؟

واقعا شرایط سختیه که آدم با فکر کردن به اینجور چیزا اذیت بشه ولی ناخودآگاه میاد به ذهنم و دست خودم نیست.

باید بتونم چنتا سرگرمی برای خودم جور کنم تا این تنهایی بیشتر اذیتم نکنه. ولی نمیدونم چه سرگرمی برای خودم پیدا کنم که بتونم انجام بدم چون اخه تایم کاریم بالاست و فرصت زندگی کردن ندارم فقط جمعه تایم خالی دارم معمولا...

یعنی میشه یه روزنه امید توی دلم زنده بشه؟ و وضعیت مالیم بهتر بشه تا یه دغدغه ام کمتر بشه؟

تنهاییتفکردختر
علیرضام و هرچیزی به ذهنم برسه مینویسم و به خودم قول دادم روزی ۵ دقیقه بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید