
مشرف طبقه تکثیر دلیل
بی ضمیر
صفیر | SoundCloud
تفکر بیش فعال، در رود رونده و بررنده که ادامه دار است و بی حد و مرز
بی قالب پیش میرود با عنوان یک موضوع، از برکه ای به رودخانه و بعد در آبشار افتادن
در اقیانوس بزرگ از مفاهیم و تحلیل بی رویه آن، و هیچ.
هیچ؛
به این خاطر که بی قالب است، موضوع در برکه است و در آخر در اقیانوس چشمانم خویش را میابند

در همینجا خیال و داستان است و میسراید که روح در این فضا نمیرد
اما خط ادامنه دار عمق شاید در این دفترچه دیگر به اتمام رسیده . . .
به یاد دارم من اسیر نوشته هایم شده بودم و موضوع نوشتن جریان زنده زندگی من نبود
که در دفتر قبلی ثبت میشد : یک نظم بود رقص نبود
از دقت زیاد در ذهن، سرم گُنگ است
چه زیبا و با شوق قصه تعریف میکردی، این در ذهنم میچرخد مدام
من نیازمند قصه هایم، من دوست داشتم و دارم از انتهای قلبم شما آدم های زنده را
که روزتان را زنده میکنید، در تلاشید برای بودن بهتر در طبیعت های بکر
قصه، خیال، داستان، ما با این ها درک میکنیم از قلبمان دنیا را
وگرنه قاعده های خشک ذهن، تنها دانستن ریاضیات جهاناند
و این جهان با ذهن تنها میشد کنش و واکنش های حدس پذیر که آنها را قبل وقوع، پیش بینی میکرد
اما قلب، خیال و درک داستان است. انسان انسانیتش را با قلبش همسوست
به همین خاطر بود که تحسینت کردم پردیس (نام شخص)
به خاطر نحوه قصه گوییت
قصه گویی زنده از خاطره و واقعیت در خیال

اما این تفکر رونده از برکه سر از اقیانوس در میآورد که این تنها نوعش نیست
چیز دیگر است در این شهر و با این جامعه زیستن، که حتی دستت هم جایی بند نیست
سکویی برای نجات نمیابی
ذهنت با قواعد مصنوعی میرقصد و همه چیز را میپذیری
نوشتن خود نوعی ایستگاه است
یعنی در این رود که به قدری شلوغ است و باران میآید
و فشار آب در حال بردن توست، نوشتن سکناست
یک حرکت و یک سکنا با تمام توانایی ذهنت
خانه . . .