علیرضا کرمی
علیرضا کرمی
خواندن ۸ دقیقه·۳ سال پیش

هفت اشتباه رایج در بکلاگ محصول

این مطلب توسط آقای Roman Pichler نوشته شده و توسط من ترجمه و کمی ویرایش شده است.

هفت اشتباه در مورد بکلاگ محصول که از آن باید امتناع کرد.

بکلاگ محصول ابزار ساده قدرتمندی است برای تصمیم گیری جزئی در باره محصول و همچنین میتوان گفت فعالیت های تیم توسعه را نیز جهت دهی می­کند. متاسفانه استفاده از بکلاگ چالش هایی را نیز به همراه دارد.این مقاله سعی دارد هفت اشتباه رایج درمورد بکلاگ محصول را بیان کند تا کمک کند به شناخت و برطرف کردن آن.

  • بکلاگ محصول بسیار بزرگ باشد

چند سال قبل شرکت فعالی در زمینه سلامت از من خواست مشکلات ایجاد شده در چابک سازی تیم و تاثیر آن بر مدیریت محصول به آنها کمک کنم. یکی از چالش هایی که تیم اجایل با آن مواجه بود انتخاب صحیح ابزار بکلاگ محصول بود که ابتدا برای من عجیب به نظر می رسید. اما زمانی که به من گفته شد بکلاگ بیش از چهل هزار آیتم دارد، متوجه شدم که مشکلی وجود دارد.

مسلما با اختلاف، بزرگترین بکلاگی بود که من دیده بودم. اما متوجه شدم مواجه شدن با چنین تعدادی از بکلاگ دور از ذهن نیست اما درک چنین بکلاگ محصولی سخت است پس بکلاگ باید اولویت گذاری و به روز رسانی شود. این مشکلات اغلب برای مدیر محصول های تازه کار و آنهایی که تجربه تغییر بزرگ دارند اتفاق می­افتد. این کار موجب غیرقابل پیش بینی شدن محصول می­شود.

بنابراین شما هنگامی که محصول با عدم قطعیت و تغییر چه در فروش و چه در تکنولوژی مواجه شد، تلاش کنید بکلاگ محصول تا جایی که امکان دارد مختصر باشد. برای مختصر شدن این سه تکنیک به شما کمک می­کند؛یک، آیتم های مربوط به هم را در یک گروه قرار دهید. دو، آیتم های با اولویت پایین را در انتها قرار دهید. سه، روی بکلاگی که که به هدف محصول نزدیک است، تمرکز کنید و بکلاگی که از هدف محصول به دور است را حذف کنید.

  • بکلاگ محصول بسیار جزئی باشد

چند مدت پیش از من برای کمک به تیمی از بزرگترین خیریه های انگلیس که قصد طراحی سایت برای برای افزایش کمک ها داشت، کمک خواستند. مالک محصول گفت: من بکلاگ محصول را تا جایی که توانسته­ام پالایش کرده ام. اما هنوز تیم توسعه با بکلاگ راحت نیست. من درحالی که بکلاگ را مشاهده میکردم متوجه شدم بکلاگ صرفا شامل یوزر استوری است و نشانه ای از اپیک ها در آن وجود ندارد.

بکلاگ کاملا جزئی، یافتن محور خواسته ها را دشوار می­کند وصرفا یک سری اطلاعات را ارائه می­کند. در این موارد اولویت بندی و آرتیفکت ها را دشوار میکند.

من بنابراین به آنها پیشنهاد دادم زمانی که محصول جدید است و یا با تغییر کلی همراه بوده است با بکلاگی کامل نشده و مقدماتی شروع کنند. بکلاگ را با زمینه درخواست ها و بازخورد های مشتری، سهامداران و استفاده کننده ها تشکیل دهند. اینکار باعث می­شود تلاش ها برای عرضه بکلاگ حداقل شود تصمیم گیری ها پیرامون محصول بستری تجربی داشته باشد نه حس درونی.

  • بکلاگ محصول به طور مناسب پالایش نشده است

چند مدت قبل من با شرکتی که مشتریان را در انگلیس به دلال ها متصل می­کرد کار میکردم. در آن زمان شرکت همچنان استارتاپ بود. مالک محصول از من خواست او را در مشکل برنامه ریزی کمک کنم. او گفت تیم توسعه همواره دچار سرشلوغی هست و هیچ وقت کار ها در اسپرینت مشخص شده تکمیل نمی­شوند.

زمان که در دفتر کار گشت میزدم کارت های چسبیده به دیوار که بزرگ بودند و روی آن اپیک ها طراحی شده بودند توجه من را جلب کرد. از مالک محصول پرسیدم آیا اینها قسمتی از بکلاگ هستند؟ پاسخ داد خیر کل بکلاگ محصول همین است. مشخص شد بکلاگ به اندازه کافی پالایش نشده است و متوجه شدم که تیم توسعه به درستی درخواست اصلاح برنامه ریزی را داشته اند.

اگر آیتم های با اولویت بالای بکلاگ آماده باشند دیگر نیاز به جزئی کردن بکلاگ نمی باشد. این موضوع نیازمند انجام موارد زیر می­باشد: یک، آیتمها باید واضح و قابل فهم توسط تیم توسعه باشد. دو، بر اساس تعریف انجام کار (DOD)تیم توسعه بتواند تکمیل کند. سه، آنها بتوانند محصول را تست کنند.

  • بکلاگ محصول لیستی از آرزو ها باشد

بعضی از بکلاگ ها مانند همان چهل هزارتایی که در بالا بیان شد مانند لیست آرزو هاست. کاتالوگی از هرآنچه که هست شامل میشود و همه ی نیاز ها در آن گنجانده می­شود. مشکل این نوع بکلاگ ها صرفا بزرگ بودن آنها نیست. این نوع از بکلاگ را میتوان یک سوپ از فیچر ها نامید، محصولی که کلکسیونی شکست خورده از فیچر های نامربوط است به عبارتی نشان دهنده ارزش پیشنهادی و تجربه مشتری ضعیف می­باشد.

خوب این بکلاگ های بد از کجا منتج می­شوند؟ دو دلیل اصلی برای آن می­توان بیان کرد: یک، نقص در تمرکز و تطبیق استراتژی. دو، نقص در توانمندسازی. برای دلیل اول اینگونه میتوان گفت که نبود هدف محصول که راهنما برای تصمیم گیری در مورد اضافه یا کم کردن آیتم به بکلاگ است. ممکن است شما طوفان فکری یا یوزر استوری را انجام دهید و سپس تصمیم به اضافه کردن همه آنها کنید.

نقص در توانمند سازی باعث میشود مالک محصول به سختی بتواند خواسته های سهامداران را کاهش دهد و متعهد به انجام خواسته های آنها می­شود. پس اگر شما قادر به نه گفتن نباشید بکلاگ شما شامل گستره ای از خواسته ها و اهداف شخصی سهامداران می­شود.

برای جلوگیری از لیست آرزو شدن بکلاگ این دو ترفند می­تواند مفید باشد: یک، یک هدف محصول را انتخاب کنید و محصول را به وسیله بیزینس پلن و رودمپ به آن هدف برسانید. دو، شجاعت نه گفتن را داشته باشید و درخواست ها و ایده های نامربوط به هدف محصول را کاهش دهید.

  • بکلاگ محصول اولویت بندی نشده باشد

چند وقت پیش من با مدیر محصول یک محصول سلامت محور کار می­کردم. من پیشنهاد اولویت بندی فیچر ها را دادم. او که متحیرانه به من نگاه می­کرد گفت: «من نمی توانم، همه فیچر ها دارای اولویت بالا هستند.» اولویت بندی در واقع سنجش میزان اهمیت یک آیتم است. اگر همه آیتم ها اولویت بالا دارند همه آنها به یک میزان اهمیت دارد. به بیان ساده تر می­توان نتیجه گرفت که هیچ کدام اهمیت ندارد و تیم توسعه بدون اولویت بندی، به خوبی هدایت نمی شود.

اگر شما برای اولویت بندی بکلاگ دچار مشکل هستید دو مورد زیر را دنبال کنید: یک، مطمئن شوید بکلاگ محصول هدف محصول را پاس بدارد. دو، مجوعه کوچکی از فاکتور های اولویت عملی را برگزینید. فاکتور هایی که من پیشنهاد می­دهم ریسک، منفعت مالی و وابستگی می­باشد.

روش های زیر برای اجرای اولویت بندی است: ابتدا ریسک های یوزر، تکنولوژی و بیزینس را در نظر بگیرید. همه آیتم های بکلاگ را با تیم توسعه ارزیابی کنید و آنهایی که ریسک بالایی دارد را به بالا انتقال دهید. این رویکرد موجب شتاب در یادگیری و جلوگیری از شکست می­شود. هنگامی که ریسک های کلیدی را برررسی کردید، بکلاگها را بر اساس هزینه-فایده مرتب کنید و آنهایی را که بیشترین سود را دارند را به بالا منتقل کنید. در انتها در حالی که دو فاکتور بالا را استفاده می کنید وابستگی در بکلاگ را فراموش نکنید. منظور از وابستگی، وابستگی به افراد تیم و تیم های دیگر است.

  • بکلاگ محصول منتشر نشده باشد

چند سال قبل با گروهی از مالکان محصول در هلند همکاری میکردم. آنها از تیم توسعه خود خواستار رساندن بهتر آیتم های خواسته شده بودند. معلوم شد که مالک محصول بکلاگ را پالایش می­کند و یوزر استوری مربوطه را می­نویسد و در نهایت آیتم های های با اولویت بالا را به دست تیم توسعه که در رومانی بودند می­رساند. تیم تلاش خوبی برای تفسیر درست از یوزر استوری می کند اما همیشه درست تفسیر نمی شود و اشتباهاتی نیز رخ می­دهد و این موضوع از دانش کم تیم توسعه از کاربر نهایی و نیاز های آن می­باشد.


در حالی که عدم مشارکت در موقعیت گفته شده می تواند دلیل آشکار باشد، اما به نظر من غیر عادی نیست که تیم توسعه به کلی در کار بکلاگ شرکت نکند اما پالایش، اولویت بندی و به­روز رسانی بکلاگ یک کار تیمی است همانطور که در شکل زیر نشان داده شده است. مالک محصول اعضای تیم توسعه را برای همکاری دعوت می­کند و انتظار دارد تیم توسعه او را حمایت کند. و اگر این اتفاق نیفتد در جلسه رترو درمورد آن بحث می­شود.

کار مشارکتی در بکلاگ محصول و همکاری در ساخت آیتم ها دو فایده زیر را به ارمغان می­آورد:یک، موجب استفاده از دانش جمعی و خلاقیت تیم توسعه می­شود. این کار معمولا به آیتم های خوب منتهی می­شود، آیتم هایی که برای انجام دادن حالا جزئی شده اند. همچنین این به مالک محصول اجازه می­دهد اطلاعات مربوط به کاربر و نیاز های آن را به تیم توسعه منتقل کند.

دو، باعث می­شود اعضای تیم احساس ارزشمندی و احترام کنند. این باعث توانمندسازی و افزایش انگیزه تیم توسعه در کار بر روی محصول می­شود. آنهایی که برای کار دستور می­گرفتند، حالا در تصمیم گیری محصول مشارکت می­کنند و در شکل گیری راه حل ها کمک می­کنند.

اگر شما به طور منظم و با حداقل تعدادی از اعضای تیم توسعه روی بکلاگ محصول کار نمی­کنید، سعی کنید این کار را شروع کنید. کارگروهی مشارکتی ایجاد کنید و از اسکرام مستر بخواهید تسهیلگر جلسه باشد. در ابتدا ممکن است زمان بیشتری از شما برای کار بر روی بکلاگ بگیرد اما در بلند مدت بار کار را از دوش شما کم می­کند و همچنین موجب خوشنودی تیم توسعه و بهبود کار های خود می­شود.

  • بکلاگ محصول با استراتژی مطابق نباشد

اشتباهات رایج بکلاگ و ریشه برخی از اشتباهات از عدم تطابق با استراتژی به وجود می­آید. بکلاگ همچون رودمپ محصول به صورت سیستمی با برنامه استراتژی متصل نیست. اما بدون استراتژی و هدف محصول واضح، که مشخص کننده هستند، بکلاگ بزرگ می­شود و اولویت بندی سخت می­شود و به عبارتی به لیست آرزو ها تبدیل می­شود. این مورد همانطور که قبلا گفته شد عامل حجیم شدن بکلاگ می­شود.

من به شدت توصیه می­کنم که بکلاگ محصول را با رودمپ عملی که نشان دهنده ارزشی است که محصول در نه تا دوازده ماه آینده خواهد ساخت مرتبط کنید. هدف محصول باید در برگیرنده کاربر، افزایش دهنده گفتگو و از بین برنده مذاکرات تکنیکی و کاهش دهنده هزینه ها باشد.


تصویر بالا رودمپ نتیجه محور و تطبیق داده شده با هدف می باشد که هدایت کننده بکلاگ می­باشد. این بکلاگ از طریق کپی کردن هدف بعدی محصول به وجود آمده است. هدف کمک میکند آیتم هایی که باید در بکلاگ محصول بیاید را مشخص کنیم.

مدیریت محصولمدیر محصولرومن پیچلربک‌لاگاسکرام
دانش آموز مدیریت محصول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید