امان از فیدبکگیریهای توخالی!
فکر کنم خیلیهامون با این شرایط آشنا هستیم: وقتی مدیر یا منابع انسانی سازمان بهت میگه «میخوام فیدبک بگیرم»، همه خوشحال میشیم. عجب فرصتی! میخوایم صدای خودمون رو برسونیم و شاید حتی تغییری در روند کار ایجاد کنیم. اما بعدش چی؟
#فیدبک میدیم، ایدههامون رو مطرح میکنیم، و بعد... سکوت!
این واقعاً آزاردهندهست که فیدبکگیری تبدیل به یک روند بیحاصل بشه. حس میکنیم که صدای ما شنیده نشده و همهچیز به روال عادیاش ادامه پیدا میکنه. اما این فقط یه طرف قضیهست؛ در بعضی موارد، این فیدبکها به طور ناخودآگاه علیه خود ما استفاده میشن. شاید مدیرها از فیدبکهایی که گرفتند، برعلیه ما استفاده کنن و به جای پیشرفت، به یک فضای سمی و پر از شک و تردید دامن بزنند.
چرا این اتفاق میافته؟ آیا مدیرها فقط به دنبال فرمالیتهسازی فیدبکگیری هستن یا واقعا به فکر بهبود شرایط کاری ما نیستن؟
اگه هدف از فیدبک، بهبود و پیشرفت نیست، پس چه لزومی داره وقت و انرژیمون رو صرف کنیم؟ بیایید یک بار برای همیشه روی این موضوع فکر کنیم و اجازه ندیم که فیدبکهامون در گودال فراموشی بیفتن.
کاش به جای فیدبکهای توخالی، به دنبال تغییرات واقعی باشیم. به نظر شما تو این وضعیت باید چیکار کرد؟