امید در عمل خانه دارد.
اَمل و عمل یکدیگر را میسازند.
امید یافتنی نیست، ساختنی است.
امید پیشبینی آینده نیست، تلاش برای ساخت آن است.
امید خوشبینی نیست. امید بدیلی برای قطعیت خوشبینی و بدبینی است.
امید یعنی کنش در فضای عدم قطعیت...
این متن را امروز در استوری آقای مجتبی شکوری مطالعه کردم. مرا یاد قدیمترها انداخت. روزهایی که منتظر تاریکی مطلق پس از خاموش شدن شمع بودم. تاریکیای که به تمامی مرا در خود میبلعید. باید انتخاب میکردم. بودن یا نبودن را. آن روزها تصمیم گرفتم بپرم. همینطور میپریدم. هرجا میرفتم میپریدم. بیقرار بودم. پریدن، بیقراریام را شدت میبخشید. و هر روز بیقراریام شدت مییافت. سالهای زیادی از آن روزها گذشته است. و من دوباره در آستانه یک انتخاب بزرگ قرار گرفتهام. انتخاب بین ادامه دادن یا ندادنِ آنچه سالها پیش انتخابش کردم. تغییر، نه در مقصد که در روش. سادهاش میشود:
علی رکاب حال حاضر را پیش ببرم یا کلا تغییرش بدم و بشم علی رکاب دیگری؟
البته خودبهخود ادامه ندی میشی دیگری
این عکس یکی از عکسهایی است که آن سالها اطرافیان از پریدنهایم ثبت میکردند.
#یادداشتهای_روزانه_یک_کتابفروش
یک #کتابفروش۲۴ساعته
۰۴ آذر ۱۳۹۹