Aminzadhoosh·۴ سال پیشدرس سی سالگیالان که نزدیک سی و یک سالگی میشم چیز مهمی رو کشف کردم و اونم صبور بودنِمثلا تا همین پارسال همه آدما مهم بودن و نمیتونستم ک لحظه نبودنشون رو…
Aminzadhoosh·۴ سال پیشدر این سرای بی کسیدر این سرای بی کسی ،کسی نیست که به حال من بنگرد و من نیز حوصله ای برای گفتنش ندارمانگار سالهاست در خودم بودم و اکنون سر از گریبان وجودی بیر…
Aminzadhoosh·۴ سال پیشخنده خاک گرفتهخیلی وقت بود ازش به سادگی میگذشتم و براش ارزشی قائل نمیشدم .چون میدونستم یه روز دچار روز مرگی میشم و اون رو به روز مرگی ...امروز که نگاهش ک…
Aminzadhoosh·۴ سال پیشنیستشامروز بهش پیام دادم و دوست داشتم که باهاش حرف بزنم ، شرایط باعث شده که اختلاف داشته باشیماین رو من نمیگم ،شغل پدرش میگه حس میکنم که عشق زیب…
Aminzadhoosh·۴ سال پیشمغز گوسفند ۳برای اینکه آرامش بگیرم چشمام رو بستمفقط فکر کردمنکنه مال اون تلویزیونِ که بلند کردم فشار اومده بهم... این حرفا چیه من ۱۲۰ کیلوام همرا با فش…
Aminzadhoosh·۴ سال پیشمغز انسان ۲اینجوری بود که هر روز از کنارم رد میشد ، من چون بو میدادم کسی سمتم نمیومد مگه اینکه بخواد سرمو ببره ...اینی که هر روز رد میشه این دفعه داره…
Aminzadhoosh·۴ سال پیشمغز گوسفند ۱همه چیز داشت طبق نقشه پیش میرفت ،مو به مو همه دنبال آخرش بودن که پولارو تقسیم کنن و برن دنبال زندگیشون تا اینکه صبح چشامو باز کردم و ای کاش…