پست زیر را از لینکدین خانم میرزایی بر داشته ام. وقتی خواندم حس کردم حرفهایی در موردش دارم. و این شد چهارمین اموخته من از رفتار حرفه ای مدیر.
اینجا نوشته که مشاورها خیلی گزینههای مناسبی برایتان نیستند. من میخواهم یک چیزی بیش از نوشته زیر را در این جمله اضافه کنم.
خب معلوم است که بعضی وقت ها مدیر به دلیل نداشتن تجربه و دانش کافی مجبور است از حضور مشاورین استفاده کند. خیلی ها در سازمان به حضور مشاوران اعتقاد ندارند و قصههای خنده داری هم در این باره میگویند. اصلی ترین دلیلشان هم این است که مشاور مسئولیتی ندارد و اعلام نظرهایش در جلسات تصمیمگیری بیشتر از اینکه به کار آید، رهزن است. میگوید و میرود و این اعضای سازمان هستند که باید حالا دنبال گفتههای نه لزوما درست مشاور بدوند. یه قول یکی از همکاران، مشاور قورباغهای در جمع میاندازد که انقدر جست می زند که تا بخواهیم بگیریمش همهچیز به هم ریخته.
من میخواهم یک چیز دیگر را هم اضافه کنم. آفتی که شاید خیلی به چشم نمیآید.
دعوت از مشاور زمانی خوب است که مدیر یک سوال مشخص دارد، او را دعوت میکند تا پاسخ سوالش را بگیرد. مشکل از جایی شروع میشود که به مشاور حق تصمیمگیری هم میدهند. حق تصمیمگیری در شرایطی که مدیران و معاونینی که مسئولیت اجرا را بر عهده دارند طبیعتا باید سهم بیشتری در تصمیمگیریها داشته باشند. اگر مدیر ارشد بیش از اندازه به این رفتار عادت کند، کم کم تعداد مشاوران از تعداد مدیران و معاونین شرکت بیشتر می شود.
اولین نتیجه بد آنجاست که معاونین و مدیران رده دوم از تصمیمگیری متمرکز دور میشوند. وقتی تصمیم متمرکزی وجود نداشته باشد و هر بار مشاوری نظری جدید بدهد، هیچ تصمیمی به نتیجه نمیرسد. وقتی هیچ تصمیمی به نتیجه نمیرسد، مدیر ارشد خودش از نبودن هیچ دستاوردی کلافه میشود . مشاورانش را که مواخذه نمیکند، چون خودش از روز اول میدانسته آنها مسئولیتی نداشته اند. فقط گفته اند و رفته اند. پس مدیران و معاونین را مواخذه میکند. معاونینی که خود از این مدل تصمیمگیری آشفتهاند، حالا باید توبیخ را هم تحمل کنند.
دومین نتیجه این است که مدیران نزد مدیر ارشد بی اعتبار میشوند و افرادی نا توان شناخته میشوند. ممکن است اشخاصی هم در این بین باشند که بر لیست بی کفایتیهای مدیران میافزایند و مدیران را تا مرحله خروج از سازمان سوق دهند.
اما راه درستش چیست؟ به نظر من معاونین و مدیران باید مورد اعتمادترین افراد مدیر ارشد باشند. آنها هستند که باید بار تصمیمها را بر دوش بکشند و در سختیها تا نیمه شب برای آماده کردن یک گزارش یا طرح بیدار باشند. مشاوران سازمان در چنین شب هایی احتمالا قبل از ساعت ۱۰ خوابیده اند!
وقتی یک تصمیم گرفته میشود، اجرایش با معاونین و مدیران است. پس حق دارند در تصمیمگیریها بیش از مشاورین سهم داشته باشند. خوب نیست که خصوصا در جلسات شلوغتر اعتبار مشاوران از آنها بیشتر باشد و در پایان جلسه، پاسخ این سوال را که «خب تصمیم نهایی و جمعبندی چیست؟» را یک مشاور بخواهد بدهد.