سعی میکنم آنچه را که تجربه کرده ام و یادگرفته ام (از هر روشی) را به شکل سلسله مباحث مدیریت محصول منتشر کنم باشد که این مطالب برای عده ای که به چالشهایی که من با آنها مواجه بوده ام راه گشا باشد(به امید خدا)
خیلی برام مهم بود که از کجا بحث مدیریت محصول را شروع کنم، یاد حرف همیشگی ام افتادم که وقتی یک پارچه را میخواهیم بلند کنیم خیلی نباید عمیق بشیم که از کجا این کار رو کنیم اگر یک جای پارچه رو بگیرم و بلند کنیم ما بقی آن هم بالا می آید (البته این مثال جایگاه خاص خود را دارد و منظور من برای شروع ارائه مباحث مدیریت محصول است)
پیشاپیش از خوانندگان عزیز عذر میخواهم، چرا که بعد از سالها اولین مقاله ای است که یاداشت کرده ام لذا اگر ادبیات آن مناسب نیست یا جایی از بحث شفاف نبود و کم و کسری داشت لطفا نظر بدید تا آن را برطرف کنم.
این مباحث به درد چه مسائل و افرادی میخورد؟
خب بریم سراغ داستان ما، تیم دغدغه دارد که رویکردپروژه محوری را به رویکرد محصول محوری تغییر دهد، چرا؟
نکته مهم: لطفا رویکرد محصول محوری و رویکرد پروژه محوری را به شکل صفر و یک نبینید، این یک طیف است که یک سرآن محصول محوری و یک سر دیگر آن پروژه محوری است
ادامه داستان، گفتیم بسم الله. بریم شروع کنیم رویکردمون را محصول محوری کنیم، دیدیم خیلی پیش نیاز داره تا بتوانیم رویکرد محصول محوری را در ابعاد مختلف در شرکت جاری و ساری کنیم که در ابتدا هم این پیش نیاز ها برام کاملا گنگ بودند.
در ابتدا خیلی جالب بود این فقط لق لقه زبان اعضای شرکت شده بود که نگاه محصول محوری داشته باشیم ولی هیچ کسی نمیدانست این نگاه چیست؟ خوردنیه! پوشیدنیه! گفتنی! چیه آخه!! (البته این برای اول راه کاملا طبیعی است) کم کم شروع کردیم که این نگاه رو تغییر بدیم اون موقع دیدم مهمترین چیزی که برای این نگاه نیاز است پول است، اما چه قدر؟ آیا فقط پول کافی بود؟ قطعا نه! خب ما پروژه های مختلفی داشتیم و همین پروژه ها منجر به این میشد که اجازه نده روی محصول محوری خوب تمرکز کنیم بنابراین بعد از این که نرم افزاری که با رویکرد پروژه محوری آماده شده بود را در بازار ارائه کردیم دیدیم فیدبک های مختلفی از بخش های مختلف بازار میاد و بعضا مشتریان اینقدر شاکی میشدن که میگفتن دیگه با شما کار نمیکنیم این محصولتون اصلا به درد ما نمیخوره.
حالا باید چه کار کنیم؟؟
خب متوجه شدیم که نمیتوانیم یک محصول درست کنیم و آن را در اختیار همه مشتریان قرار دهیم بنابراین نیاز است که اول مشخص کنیم که چه محصول یا محصولاتی را میخواهیم طراحی کنیم
تعریف محصول
اولین مشکلی که برخوردیم این بود که، محصول من چیست؟ چه محصولی را بایدطراحی کنم؟ خصوصیات محصولم چیست؟ و ...
خب این سوالاتی بود که ذهنمون رو درگیر کرد، واقعا برای اینکه بتونیم نگاه محصول محوری را ایجاد کنیم به چه محصولی باید فکر کنیم؟
برای اینکه به این گونه سوالات پاسخ بدیم باید هم از بالا تر و هم عمیق تر نگاه میکردیم، انتخاب محصول نیاز به یک سری زیرساخت ها داشت که باید مورد توجه قرار میگرفت.
بنابراین برای تغییر رویکرد نیاز است که مجدد کسب و کارمون را دیزاین میکردیم و طبیعتا این کار بسیار سخت و دشوار است. همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید تعریف فیچر های محصول ما از دل پروژه ها شکل میگرفت و این یعنی فرایند های طراحی محصول را طی نمیکردیم.
امیدوارم توانسته باشم یک سری سوال جنرال در ذهن شما عزیزان ایجاد کرده باشم.
در مقاله بعد تلاش میکنم که به زیرساخت های انتخاب یک محصول بپردازم.