امیر خاکی·۲ سال پیشآنچه اين نامردمان بر جان انسان ميكنند.صحبت از مرگ محبت مرگ عشق, گفتگو از مرگ انسانيت است.
امیر خاکی·۲ سال پیشپاییزمحبوب من! ما تا زندهایم با هم شریکیم؛ در آفتاب، در ماه، در ستارهها، رودخانهها، خلیجفارسمان، دریای مازندران گرامی، کوه دماوند، اکسیژن،…
امیر خاکی·۲ سال پیشتو می اندیشم............................................(فریدون مشیری)همه میپرسندچیست در زمزمه مبهم آبچیست در همهمه دلکش برگچیست در بازی آن ابر سپیدروی این آبی آرام بلندکه ترا می برد اینگونه به ژ…
امیر خاکی·۲ سال پیشنیست امید صلاحی ز فساد حافظصنما با غم عشق تو چه تدبیر کنمتا به کی در غم تو ناله شبگیر کنمدل دیوانه از آن شد که نصیحت شنودمگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمآن چه در مدت هجر…
امیر خاکی·۲ سال پیشاحتمالا وقتی...احتمالا وقتی...دردها حمله میکنن بهت...من خیلی دور از توئم،،،زیر دردهای خودم...احتمالا وقتی....از درد میوفتی رو زانوت....من خیلی دور از توئ…
امیر خاکی·۲ سال پیشانتَ کل اصدقائی... چقدر نشانه کاغذی ام را بگذارم لای صفحه ی #عسی_ان_تکرهوا_شیئای قرآن، که نیمه شبی اگر دل تنگت شدم و پناه بردم به خدا ، از شر تمام روز هایی…