امیرمعین
امیرمعین
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چرا داریم با داد زدن سوهان می کشیم به روانشان ؟

خدای من .

وای خدای من .

چه میشد اگر حالا که ادعای داشتن تمدن می کردند دیگر داد نمی زدند .

چه میشد اگر عین یک کرم که ذره ذره روانت را می جود ولی ادعای دوست داشتنِ تو را هم میکند نبودند .

روی یک کاغذ چسبان برای خودم این جمله را نوشتم و آن را تا زمانی که زنده ام برای خودم نگهش میدارم : خواهش میکنم ازت که به هیچ عنوان داد نزن .



سوهان ها کم کم تو را می آزارند . شمشیر نیستند اما سوهان که هستند .

داد نزنیم .

داد نزنیم .

بابا جان داد نزنیم دیگه .

خب مگه چی میشه اگر مثه آدم حرف بزنین . تُن صدای نکره تان را برای چه بالا می برین بی معرفتا؟

نمی کُشین زجر کُش می کنین ...

جامعه ی من و من داریم هر روز بی طاقت تر و بی صبر تر از قبل می شویم .

خب شما که دارید این شرایط را می بینید خب صدایتان را بیاورید پایین .

کاش قبل از بچه دار شدن تمام پدر و مادر ها را احضار می کردند به دادگاه . و در آنجا ازشان می خواستند که سوگند بخورند با دعوا کردن و با داد زدن به روح و روان فرزند عزیز تر از جانشان آنقدر ظلم نکنند و در صورت بروز چنین رفتاری به عنوان جریمه حق حضانت فرزندشان را برای یک هفته ازشان بگیرند .

پ.ن : خدایا توی همین لحظه ازت یه خواهش دارم اون هم اینه که هیچوقت اجازه نده کسی صدای داد زدن من رو بشنوه . الهی آمین


دعوادلنوشتهداستانروانشناسیامیر معین
امیرمعینم ... نویسنده و روانشناس ویرگولی ... وصلت کرده با کتابها ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید