احساس یا عقل. وقتی شما کاری میکنید از کدام بخش فرماندهی جسمتان صادر شده، احساس یا عقل؟
ریشه اینها چیزی است که در قلب است احساسات ما پایه و اساس فکر را میسازد، کافیست پول هنگفتی را ضرر کنید یا کسی به شما ناسزا گوید و احساس عصبانیت کنید آنگاه میبینید که تمام افکارتان به یکباره دگرگون میشود و جای خود را به افکاری دیگر میدهد پارازیتهایی در عقل میافتد بسیار میشنویم که میگویند فلان شخص بیعقلی کرد و فلان عمل ناشایسته را انجام داد اما ریشه اصلی آنکه آن کار انجام شده است این نیست که دیگری عقل خود را به کار نگرفته بلکه دلیل آن این است که او فورانی از احساسات را در خود احساس کرده است و احساسات او را به سوی انجام کاری سوق داده، قدرت شکل دهی احساس بر روان انسان بسیار قدرتمندتر از عقل است ولی ما همواره دوست داریم با دلیل صحبت کنیم دلیل بیاوریم اما شاید درستترین دلیل یک قاتل برای قتل این است که بگوید نسبت به کشتن انسانها علاقه داشتم نه اینکه شروع کند به آوردن دلایل.
داستان رفتن به درون. برای رفتن به عمق هرچیز نیاز داریم که احساسات فردی را برانگیزیم همانگونه که بزرگترین نویسندگان همواره برترین عقاید خود را از زبان شخصیتی بازگو کردهاند که به خوبی توانسته علاقهی مخاطب را برانگیزد زیرا اگر همان عقیده را از زبان خودشان یا از زبان شخصیتی منفور بازگو میکردند حتی اگر درستترین دلیل برایش وجود داشته باشد بازهم سخت مورد قبول واقع میشود یا توسط عده بسیاری رد میشود.
حسن تعلیل. آرایه حسن تعلیل را شاید بشناسید معنای آن بهترین علت را آوردن است اما در واقع غیر واقعترین دلایل را بیان میکند اما جالب اینجاست که خیلی خوب از سوی مخاطب پذیرفته میشود و دلیل آن برانگیختن شدید احساس مخاطب است مثل این آرایه که دلیل خمودگی یک پیر سالخورده را به این نسبت میدهد که در روی زمین در جستجوی جوانی خویش است ابتدا توسط عقل رد میشود ولی توسط احساس پذیرفته میشود و جالبتر این است که احساس عقل را نیز مجبور به پذیرش آن میکند پس در واقع برانگیختن احساس مخاطب به نویسندگان و شعرا و دیگران این فرصت را میدهد که دلایل خود را به خورد او بدهند و بیآنکه او را منزجر کنند با تمام وجود آنها را بپذیرد.
ترس. فرقی نمیکند شما چه بیاندیشید زیرا وقتی ترس بر شما غالب شود یا بهتر است بگوییم غالب کنند هرچیزی که برای رفع آن نیاز باشد انجام میدهید برای مثال وقتی از تورم سال آینده شما را میترسانند مجبورتان میکنند دوره خلق ثروت با استفاده از قدرت کائنات را بخرید و اگر قدرت کائنات شما را پولدارتر نکند قطعاً ترسی که در وجودتان برانگیخته شده شما را بیپولتر کرده است و احساس شما مبنای عملکرد شما شده پس شاید پولتان را هدر داده باشید.
مغالطهها. مغالطهها مبنای جالبی دارند مثل این مغالطه که میگوید این استراتژی برای کسب درآمد در بازارها ارزهای دیجیتال غوغا میکند و فقط آدمهای باهوش و خواهان ثروت از این استراتژی استفاده میکنند در نتیجه با همین جمله حس بد کودن بودن و خاطرات یا احساساتی که در ذهن مخاطب درباره فقر وجود دارد را به جریان میاندازد و به طور کلی احساس شما را هدف قرار میدهند تا عقلتان را از کار بیندازند یا در آگهیهای تبلیغاتی میگویند هرکدبانوی خوش سلیقهیی از این غذاساز استفاده میکند تا احساس فرد را به نفع خود تغییر بدهند و او را مجبور به خرید کنند در نتیجه بسیاری از مغالطهها اصلاً درصدد نیستند که عقل را از کار بیاندازند یا حتّی دلایل خود را بر دیگری غالب کنند بلکه آن مغالطهها درصدد ایناند که احساس فرد را بر ضد عقلاش به کار گیرند.