کسبوکارها یعنی مدیران و حتی کارمندای اونا اغلب بخاطر سختی شرایط اقتصادی، فشار رقبا یا تصمیمای اشتباهشون به سمتی پیش میرند که فقط برای بقا بجنگند. شاید تلاش کنند تا به مشتری جدید، بازار جدید، محصول جدید و حتی ظاهر جدید هم برسند اما ذهنیت و تلاش غالب در اونا روی حل موضوعات فوری یا اورژانسی خلاصه میشه؛ ستون اورژانسی از ماتریس آیزنهاورشون خیییلییی فعاله!
اونا به طور کلی آتشنشانهای پرتلاشی برای خاموش کردن آتشها هستند و کمتر قاطعانه برای کشف و حل علت آتشسوزی یا تلاش برای بهبود جدی فضا وقت میذارند.
تو این شرکتها این جور جملات رو زیاد میشنویم:
ذهنیت آتشنشانی چون ذاتا جنجالیه و روی زودبازده بودن تمرکز داره به سرعت روی فرهنگ سازمانی هم تاثیر میذاره و تمرکز شرکت و مدیران و کارکنانشون رو میبره روی خاموش کردن آتشها؛ پس:
در مقابل فرهنگ آتشنشانی، فرهنگ پیشگیرانه (Proactive) وجود داره. مشخصه که مدیریت و فرهنگ پیشگیرانه به کنکاش بیشتر مسایل و استفاده از تحلیل بیشتر دعوت میکنه و برای موضوعات مهم، جایگاه ویژه و برنامه روشنی در نظر میگیره. نگاه بلندمدت و در عین حال عمیق به حل مسایل داره و چشمانداز و استراتژی رو جلوی چشمم گذاشته. مدیران و کارکنان این تیپی اغلب صبور هستن و سعی میکنند به همه ابعاد نگاه کنند.
مدیریت پیشگیرانه اگرچه معایبی داره مثل
اما طبق تجربه، مزایای آن در بلندمدت، فوقالعادهس. بهتر بگم هر چیزی که برای مدیریت آتشنشانی گفتم و ویرانگر بود در مدیریت پیشگیرانه برطرف شده.
اگرچه اغلب هم توصیه به مدیریت پیشگیرانه میشه اما نباید از موضوعات فوری هم چشمپوشی کرد. در واقع میشه معایب این رویکرد رو هم برطرف کرد. این ترکیب من رو یاد «کار عمیق» آقای کال نیوپورت میندازه.
در اون کتاب راهکار خروج از سطحینگری و سطحی بودن رو اضافه کردن برنامههای عمیق نمیدونه بلکه توصیه جدی میکنه که
برای انجام کار عمیق باید اصل و برنامه رو بر کار عمیق گذاشت سپس زمانهایی رو برای کارهای سطحی در نظر گرفت
این توصیه برای آتشنشانها هم کاربرد داره
برای حرکت به سمت مدیریت و فرهنگ بهتر، لازمه اصل بر مدیریت پیشگیرانه گذاشته بشه اما برنامه مشخصی هم برای آتشها داشته باشیم
برای در آوردن این کار نیازه تا: