سیمین حیدریان
سیمین حیدریان
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

این چنین باید طلب، گر طالبی

ببخشید ، اجازه ، راستش من دیروز موفق نشد م عطارد را ببین م و اصلا نفهمید م از جلوی خورشید رد شد یانه هرچند گویا با موفقیت رد شده ،


چون «عطارد» گردِ تو بيش از همه چرخيده ام سوختم، شکر خدا عشق ات مدارِ کوچکي ست
چون «عطارد» گردِ تو بيش از همه چرخيده ام سوختم، شکر خدا عشق ات مدارِ کوچکي ست


خب اخه ما نه رصدخانه داریم نه تلسکوپ. این شد که فقط با چشم بدون هیچ ابزاری زل زدم به خورشید دلربا که هرروز صبح شگفت زده ام می کند ، کاملا حواسم بود که قرار روز 20 ام ساعت 4 به بعد اتفاقاتی در آسمان رخ بدهد، این بود که از ساعت 4 که اضافه کاریم در اداره تمام شد تا برسم خانه، ضمن رانندگی هر از گاهی یه نگاه پر حسرت به آسمان می انداختم و هر جا میسر میشد خورشید را تماشا میکردم .

لازم به گفتن نیست که خورشید همیشه زیباست و گاه زیادی چشم نواز میشود طوری که دیگر بعد از دیدنش مدتی قادر به دیدن کسی و چیزی نخواهی بود...

اما دیروز احساس میکردم زیباتر شده و انگار یه سینی گرد بزرگ و شفاف جلوش را گرفته و پیش خودم گفتم این حتما همان عطاردی است که فرموده اند اما بعد ها از اخبار عکسش را که دیدم دیدم نه بابا ، عطارد فقط در حد یک نقطه است در مقابل خورشید و عظمتش و من چه توهمی زده ام ....

حالا عطارد و خورشید به یک طرف ، اما این اتفاق مرا یاد خاطره ای انداخت و افسوس خوردم به اینکه چرا آن سال برای تولد پسرم تلسکوپ نخریدم ...

البته خدایش اصلا آدم خسیسی نیستم و تا یه حدودی حق داشتم چرا که اولا در شهر کوچکی که ساکن بودیم اصلا چنین چیزی برای مغازه ها تعریف نشده بود و ثانیا خرید اینترنتی هم متداول نبود و ثالتا سفر به تهران هم جور نشد.... با این همه دلیل موجه، حالا یکم تنبلی و یکم هم خوشحالی بابت صرفه جویی در ماه مربوطه را میشه به بهانه هام اضافه کرد

لذا همه این بهانه ها باعث شد کادو را به چیزی ارزانتر تقلیل دهم. و طفل نازنینم هم که بچه ای بسیار قانع و کم توقعی بود از کادو حاضرشده اش خیلی هم خوشحال شد . اگه اشتباه نکنم اون سال مجموعه جدید کتابهای هری پاتر که هنوز به شهر خودمان نرسیده بود براش خریدم و حسابی ذوق زده شد .

اما الان که فکر میکنم می بینم جفا نه به او که بیشتر به خودم کردم چرا که اگر الان تلسکوپ داشتم اینطور با حسرت آسمان را نگاه نمی کردم و به این می اندیشم که گاه حسرتها چقدر ناچیزند....

با یاد آوری این خاطره و این که آرزوی داشتن تلکسوپ در آن سالها برای پسرم به مرورزمان پیوست و هرگز به این آرزویش نرسید ، به این نتیجه رسیدم که کاملا عادلانه است که از دیدن چنین مناظری محروم شوم.....بقول معروف خودم کردم که ......

والبته دلم به این خوش است که تا چند روز آینده اقای آذرخش گرامی حتما برای ما یه پست و یه سری عکس در خصوص این اتفاق خاص آسمانی خواهد آورد .....
حال خوبتو با من تقسیم کندلنوشتهخاطرهعطارد
برای خودت زندگی کن ، نه برای نمایش به دیگران....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید