به نظرم بدتر از منتظر بودن برای چیزی که هرگز اتفاق نمیفته وجود نداره.
من قبلا هم در چنین موقعیتی بودم. آدم منتظر هیچوقت قبول نمی کنه که اون اتفاقی که منتظرشه هرگز قرار نیست بیفته.
در عوض هر دفعه یه نشونه پیدا می کنه. یه نشونه از اینکه به زودی قراره اتفاق بیفته. یه نشونه که خوشحالش می کنه و باعث میشه حتی اگه کلیپس مورد علاقه ش بشکنه ته دلش یه ذره هم ناراحت نشه.
یا یه نشونه که بهش بهونه ای به عنوان دلیل اتفاق نیفتادنش تا اون لحظه میده. نشونه ای که باعث میشه نون و پنیرو جوری بخوره انگار پیتزاست.
نشونه ای که ثابت کنه همه چیز همون جوریه که توی تصوراتش داره و فقط یکم زمان نیازه تا بقیه هم ببینش.
اما الان میگم همه ی نشونه های رو بریز دور. واقعیت اینه که اونا همه ساخته ی ذهن یه آدم منتظرن. شاید قشنگ باشن ولی بالاخره یه روزی اون آدم منتظر هم می فهمه که این چیزا فایده نداره. می فهمه که تا وقتی چیزی نیومده نباید بهش دل خوش کرد.
اون روز براش روز خیلی سختیه ولی یه قدم رو به پیشرفته. حداقل می فهمه که دیگه انتظار بسه.