گاهی فکر میکنم جذابیت از همان لحظهی اول، چیزی نیست که بتوان دقیق توضیحش داد؛ بیشتر شبیه یک حس ناگهانیست، مثل وقتی بادی آرام از کنار آدم رد میشود و بیآنکه بدانی چرا، دلت میلرزد. اما اگر بخواهم صادقانه بگویم، برای من همهچیز از نگاه شروع میشود. نه صرفاً زیبایی چشمها، نه رنگ خاص یا فرم عجیبشان؛ بلکه آن چیزی که پشت نگاه پنهان شده. نگاهی که انگار حرفهایی دارد که هنوز گفته نشدهاند. چشمانی که وقتی به آنها نگاه میکنی، حس میکنی صاحبشان دنیا را فقط نمیبیند، بلکه میفهمد. نگاهی که مکث دارد، عمق دارد، و شتابزده از روی آدم عبور نمیکند.
بعد از نگاه، معمولاً حالت صورت هنگام سکوت جذبم میکند. آدمها وقتی حرف نمیزنند، واقعیترند. آن لحظهای که لبها بستهاند، ابروها رها هستند و صورت در آرامترین شکل خودش قرار دارد. بعضی صورتها در سکوت، داستاندارترند؛ انگار تجربههایی را زندگی کردهاند که هنوز فرصت گفتنشان نرسیده.
برای من، جذابیت در طبیعی بودن است. در کسی که تلاش نمیکند بیش از حد دیده شود. کسی که زیباییاش فریاد نمیزند، بلکه آرام کنار آدم مینشیند و کمکم خودش را نشان میدهد. شاید کمی موهای نامرتب، شاید لبخندی که کامل نیست، شاید حتی نقصی کوچک که او را واقعیتر میکند. اینها چیزهاییست که در ذهن میماند، نه بینقص بودن.
و بعد طرز ایستادن و راه رفتن. نه با غرور اغراقشده، نه با تردید. یک تعادل ساده. انگار فرد با خودش آشتی کرده. کسی که بدنش را مثل خانهای میشناسد که سالها در آن زندگی کرده و از بودن در آن خجالت نمیکشد. در نهایت، آنچه بیش از همه در ابتدا جذبم میکند، ترکیب عجیبیست از آرامش و راز. آدمی که حس میکنی اگر کنارش بنشینی، عجلهای برای شناختنش نداری. کسی که جذابیتش تو را هل نمیدهد، بلکه دعوتت میکند. دعوت به مکث، دعوت به نگاه دوباره، دعوت به این فکر که شاید زیبایی واقعی، همان چیزیست که نمیشود سریع از کنارش عبور کرد.
ممنون میشم از چنل تلگرامم دیدن کنید
@Forr_me_21
@Forr_me_21