علی آجریان
علی آجریان
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

بغض

دستان خیال چهره ی شرم را به سیلی سرخی خواهد آلایید

و فریب بهشت کفر زمانه را به نظاره خواهد نشست

گلوله از بند تکفیر کژ اندیشان رها خواهد شد

و بغض های خاموش هوای راکد اطراف را رجم خواهد زد

***********

در آخر شاید باز، دستی دوباره

شاید حرصی نهفته- و یا کینه ای خاموش

سیبی، گندمی و شاید گلی سرخ را به طمع برخواهد چید

شاید دوباره برادر به حوس برآشفتد

و یا شاید پدر رویایی از سر کودکش را به ترجمان مرگ بیالاید

شاید مردمان قریه ای دوباره تن کودک را بیازارند

و مردمکان پدر فروغ خورشید را دوباره وداع کنند

حتی شاید دوباره نیز

تو

با فریبی

عطشی و یا لبخندی

سرزمین تنگ قلب مرا دوباره به فراخه ببالایی

و در آخر حتی شاید ذهن مرا تا منتهای ابدیت

تا فراسوی دستان سرد صبح آشنایی بازگشایی

ولی بدان

بدان که دوباره خواهم گفت

به تو

به پدر

و به تمام سالیان زخم خورده ی کودکی ام

بغض خامُشی را که

هنوز هم کلام را یارای بیانش نیست

بغضعلی آجریانشعرعلاج
دانشجوی دکتری- دانشگاه بازل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید