زهرا پورسلیمان امیری·۲ ماه پیشبغضامروز صبح که از خواب بیدار شدم، بخاطر بی خوابی ناشی از اضطراب ممتد روزهای قبل تمام بدنم میلرزیدبه خودم گفتم، عاطفه، امروز باید بر همه تنشها…
𝑧𝑒𝑖𝑛𝑜·۲ ماه پیشصدای گریه هام...سلام به همه عزیزانمامروز حالم خیلی بد بوددقایقی گریه رو کنار هم باشیم دقایقی درد و دل و بغض و اشک و آهکنار هم باشیم بتونیم درک کنیم بغل کنی…
Saeide. Basravi·۳ ماه پیشذهنِ پنهانتمام روز در شهرِ بغضهای فروخورده پیاده راه رفته بود و حالا اندوه شب از راه رسیده بود.باید برای معاشقه با دردها و خاطرهها آماده میشد .از…
سالار چایچی·۸ ماه پیشطاق خاکستریشیشه فریاد میزد، صدا از من بود، من به جزئیات نابجایی که بغض میسازد دقت میکردم.