مرگ در هر صورت پدیده ای مطلوب است، یا می میریم و هستی مان به پایان می رسد که مطلوب ترین حالت ممکن است و یا می میریم و پاسخ یکی از اساسی ترین پرسش های مان را در می یابیم که بعد از مرگ چه می شود؟
به هر صورت مسئله ی اساسی ای که نتیجه ی مردن را صورت بندی می کند، آگاهی است. در واقع معادل مسئله ی «بودن یا نبودن ذیل هست بودن»، «دانستن یا ندانستن ذیل نیست بودن» است. من می یا نمی فهمم پس می میمیرم.
