همیشه گوش ما از این کلیشه که ورزش کردن خیلی خوبه و شرط سلامتیه و ...پر بوده! همچنین جمله هایی که شبیه نصیحتهای پدرانه میشه معمولا بهش توجه زیادی نمیشه و از یاد آدم میره.
توی این مطلب دوست دارم تجربیات خودم از ورزش و نحوهی استفاده و ادامهی آن صحبت کنم.
ورزش همیشه به درد من خورده. معمولا از وقتایی که ورزش نمیکردم به این نتیجه رسیدم که ورزش کردن به درد میخورده. استرس کاری، کاهش قوای بدنی و خستگی دائم، کم اشتهایی، لاغری و... از چیزایی بوده که وقتی مدت کوتاهی ورزش نمیکردم به سراغم میآمد.
مهمترین کاری که ورزش میکنه ایجاد یک حس خوب و کاهش تنش های فکری من بوده که در دورانی که استرس بیشتری از شرایط کاری داشتم هم به طور ویژه تری به دادم رسیده.
اولین مواجههی جدی و تنهایی من با ورزش بدون در نظر داشتن ورزشهای مدرسه که معمولا توی حیاط و توی سرما و گرما بود، تجربه تابستان سال سوم دبستانم بود که مادرم من را به کلاس بسکتبال برد و ثبت نام کرد. سختترین روزای عمرم تا آن زمان همان کلاس بود. من و مهدی و علیرضا ۳ دوست صمیمی با هم رفتیم و در عرض ۳ ماه، هم کلی قد کشیدیم، هم از اول صف به آخر صف سال بعدی رفتیم، هم سال بعد در تیم مدرسه قهرمان استان تهران شدیم و دستاورد اصلی شخصی من فهمیدن تلاش و پشتکار بود بخاطر مربی سختگیر این کلاس «آقا مجتبی»ی گل که هر جا هست امیدوارم بهترین باشه. قبلا درباره این کلاس در اینستاگرامم نوشته بودم.
به جز بسکتبال، با بچه محل هامون هم فوتبال بازی میکردیم. ولی خب خیلی زود (همون موقعی که کریستانو از منچستر رفت) علاقه ام رو از فوتبال از دست دادم.
ورزشهایی مثه والیبال و پینگ پنگ رو هم خیلی دوست داشتم و یه دورهای شروع به یادگیری کردم. اما فقط پینگپونگ رو هنوز خیلی دوست دارم که پدر عزیزم هم نقش بزرگی در این ایجاد علاقه داشت، بخاطر اینکه خودش از حرفهای های این بازی جذاب بود.
الان هم ورزش میکنم. بعضی وقتا فراموش میشه نظم ورزش ولی در کل سعی کردم در ۳ سال گذشته همواره ورزش کنم و از این کار راضی بودم. حس سلامتی بدن، حس خیلی مهمیه. من به خاطر تنش های کاریم ۳ بار پینک اتک های جدی داشتم که در یکی از آن ها به خاطر اسپاسم عضلهی فکام، ۳ هفته دهانم باز نمیشد و با فیزوتراپی و کلی کارهای سخت به حالت عادی برگشت. پس ورزش رو جدی بگیریم.
الان هم TRX و Crossfit رو علاقه مند هستم و انجام میدهم، اخیرا هم به اصرار دوستان کمی بدنسازی کار میکنم که وزن بیارم.
با هر بار ورزش کردن، روحیه جنگجویانه ام هم تقویت میشه و اینکه بعضی وقتا میبینم تنها رقیب و تنها مانع راهم خودم هستم منو توی فکر فرو میبره!
مورد دیگه ای که امروز کنارم دارم اینه که پارتنرم در زندگی هم به طور حرفهای ورزش میکنه و دور و برم پر از افراد ورزشکاره، مثه علیرضا بهرامی شریکم و شاهین طبری دوست عزیزم که هم یادآوری میکنن که ورزش کنیم و هم خوشحالم از اینکه این کار همهی ما را بهتر میکند.
برای ورزش کردن بهونه نتراشیم و از هر لحظهای براش استفاده کنیم. ورزش حس خوبی میده که این حس به همهی جوانب زندگی ما تشعشع میکنه!
خوشحال میشم اگر شما هم پیشنهادی برای بهتر کردن تجربه ورزش به طور شخصی دارین کامنت بزارین...